سال ۵۴ متولد شدم و در فساد غوطه ورم ! / سرنوشتی که تباهم کرد !

به دلیل اعتیاد شدیدی که به مواد مخدر صنعتی داشتم، زندگی ام در مسیر نابودی قرار گرفت و همه چیزم را از دست دادم به طوری که دیگر انگیزه ای برای خروج از این شرایط وحشتناک نداشتم تا این که …

موبنا- این ها بخشی از اظهارات گوشی قاپ ۴۸ ساله سابقه داری است که با شگرد و خونسردی خاصی در اطراف میدان امام حسین (ع) مشهد گوشی قاپی می کرد. «علی – هـ» که پس از ارتکاب سرقت های سریالی از شهروندان و در عملیات ضربتی نیروهای گشت نامحسوس کلانتری رسالت مشهد سرانجام در چنگ قانون گرفتار شده بود، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی گفت: در سال ۱۳۵۴ به دنیا آمدم و سال هاست که در گرداب مواد افیونی دست و پا می زنم به گونه ای که مصرف مواد مخدر صنعتی زندگی ام را به تباهی و نابودی کشاند. در حالی که روز به روز بر مقدار مصرفم افزوده می شد، دیگر نمی توانستم کار کنم و برای تامین مخارج اعتیادم دست به هر گونه خلافی می زدم.

ابتدا از سرقت های خرد آغاز کردم، ولی باز هم درآمد حاصل از سرقت کافی نبود و خانواده ام در سختی و فلاکت زندگی می کردند. این شرایط تاسف بار به جایی رسید که همسرم دیگر نتوانست به زندگی مشترک با من ادامه دهد و به همین دلیل طلاق گرفت و به دنبال سرنوشت خودش رفت. حالا دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتم و در گرداب مواد افیونی غرق بودم. وقتی دیدم به آخر خط رسیده ام و هیچ انگیزه ای برای خروج از این وضعیت ندارم، بیشتر به سوی کارهای خلاف کشیده شدم. بارها به جرم سرقت و مواد مخدر راهی زندان شدم، اما هنگامی که مدت محکومیتم پایان می یافت دوباره سراغ ساقی های مواد مخدر می رفتم و باز هم مسیر تباهی را طی می کردم تا این که با یکی از خرده فروشان مواد مخدر طرح دوستی ریختم.

او نیز سرگذشتی بهتر از من نداشت، ولی به دلیل آن که ساقی مواد مخدر بود، هزینه های اعتیادش را تامین می کرد. او یک دستگاه موتورسیکلت هم داشت که از آن برای حمل و جابه جایی مواد مخدر استفاده می کرد. طولی نکشید که نقشه گوشی قاپی از شهروندان را با او در میان گذاشتم و گفتم از شگردی برای سرقت گوشی استفاده می کنیم که مردم انتظار نداشته باشند. به این  ترتیب سوار بر موتورسیکلت به اطراف میدان امام حسین (ع) در بزرگراه فجر می رفتیم و من به صورت پیاده، گوشی عابرانی را که بدون توجه به اطراف خود مشغول گفت وگوی تلفنی بودند یا پیامک ارسال می کردند با خونسردی از دست آن ها چنگ می زدم و همدستم بلافاصله سوار بر موتورسیکلت در کنارم قرار می گرفت و من در حالی به ترک موتورسیکلت می پریدم که مال باخته هنوز در شوک سرقت بود و حتی نمی توانست فریاد بزند! بارها با این شگرد گوشی قاپی کردیم و آن ها را به مالخران فروختیم تا این که سرانجام ماموران کلانتری رسالت ما را شناسایی کردند و زمانی که گوشی یک شهروند را ربودیم ناگهان خود را در محاصره گشت های نامحسوس پلیس دیدیم و …

با توجه به وقوع سریالی جرایم گوشی قاپی، تحقیقات گسترده افسران ورزیده دایره تجسس با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد لطفی (رئیس کلانتری رسالت مشهد) برای شناسایی مال باختگان و دیگر متهمان مرتبط با این پرونده آغاز شده است.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

روزنامه خراسان

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا