چرا زنان به زنان رأي نمي دهند؟

محمدرضا خاتمي:  واقعیت این است که در کشور هایی مثل ایران که در حال پیشرفت هستند حضور زنان در عرصه های مختلف علاوه بر اینکه باعث مشارکت بیشتر مردم می شود به خاطر روحیات خاص زنان باعث کاهش خشونت و تنش‌ها هم در مجلس می شود. اما واقعیت این است که حضور زنان اگر با …

محمدرضا خاتمي:  واقعیت این است که در کشور هایی مثل ایران که در حال پیشرفت هستند حضور زنان در عرصه های مختلف علاوه بر اینکه باعث مشارکت بیشتر مردم می شود به خاطر روحیات خاص زنان باعث کاهش خشونت و تنش‌ها هم در مجلس می شود.
اما واقعیت این است که حضور زنان اگر با رانت باشد برای دوره ای موقت و به طور مثال یک یا دو دوره می تواند مفید باشد اما تداوم پیدا نمی کند. به همین دلیل ما باید امکان حضور زنان را در عرصه های دیگر فراهم کنیم تا آنان به طور طبیعی بتوانند به مناصبی مانند مجلس دست پیدا کنند تا روند رشد فعالیت شان تداوم پیدا کند.  به طور مثال وقتی در دانشگاه تعداد اساتید زن زیاد شود امکان اینکه رئیس گروه، دانشکده و دانشگاه هم از زنان انتخاب شود زیاد است و از سوی ديگر شانس انتخاب یک وزیر علوم زن نیز افزایش می یابد. زنان در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی هنوز آنچنان که باید و شاید حضور فعالی ندارند البته شاید به خاطر شرایط خاص اجتماعی کشور که بر زنان تحمیل می شود مانند خانه داری، همسرداری نيز باشد. بنابراین به نظرم باید حرکتی از پایه شروع و امکان حضور آنان در نهاد های عمومی، اجتماعی و مدنی زیاد تر شود تا رشد طبیعی طی شده و حضور زنان در عرصه‌های تصمیم گیری ماندگارتر شود. اینکه زنان از مردان به دنبال ۳۰ درصد سهمیه برای فعالیت باشند شاید پسندیده نباشد اما نمی شود با این روش هم مخالفت کرد، معتقدم این روند یک روند پایدار نخواهد بود.  اگر اين کار از پایه انجام شود، ديگر نیازی به خواهش زنان یا راه‌اندازی کمپین هایی برای مطالبه حق شان نباشد بلکه این شرایط را برای زنان فراهم می کند که مردان از آن ها بخواهند که در لیست شان قرار بگیرند.  نکته دوم این   که تشکل هایی مانند حزب زنان و انجمن هايي که زنان برای حمایت از حقوق‌شان تشکیل می دهند زیاد موفق نبوده است.البته وجود این تشکل ها برای درخواست مطالبات خوب است و ایرادی ندارد اما در عرصه فعالیت یک حزب یا یک تشکل اجتماعی  باید از مجموع زنان و مردان تشکیل شود تا شایستگی های زنان در رقابت با مردان مشخص شود. این دو خط موازی نهادهای زنانه و نهاد های مردانه هیچگاه باعث نمی شود که این دو به هم رسيده و ما شاهد این موضوع باشیم که زنان به حق خودشان برسند. در انتخاباتی که در کشور صورت می‌گیرد همیشه یک مسئله مهم تر وجود دارد و آن مسئله دموکراسی است. اگر در کشور ما مردم سالاری به طور کامل حاکم بود همه ما باید تلاش می کردیم یک تبعیض مثبت صورت بگیرد و  ۳۰ درصد حق زنان در انتخابات رعایت شود اما هم اکنون دعوا بین زن و مرد یا جنسیت‌ها نیست بلکه بحث بر سر حقوق و نفس حقوق انسانی است و این موضوع شرایط خاصی را به ما تحمیل می کند.  ممکن است در انتخابات با زنانی شایسته روبه رو باشیم که امکان رای آوری آن ها صفر یا خیلی کم در مقابل یک مرد باشد. اینجا تکلیف چیست؟آیا قرار است به قیمت رعایت ۳۰ درصد، مجلس را از دست بدهیم؟یا اینکه باید به این موضوع بیندیشیم که ما هم اکنون در یک شرایط ویژه هستیم و نیاز به یک مجلس معتدل و کارشناس داريم و آن زمان است كه از طریق آن مجلس مي‌توانيم برای دستیابی زنان به حقوق‌شان عمل کنیم.  این پیچیدگی‌ها سبب می شود ما نتوانیم به خواسته آرمانی خود که سهم ۳۰ درصدی زنان دست پیدا کنیم ضمن اینکه در کشور ما سنت هایی وجود دارد که مانع بزرگی بر سر راه پیشرفت زنان است.من سوالی هم از زنان در کشور دارم که نیاز به آسیب شناسی دارد وبه نظرم زنان قبل از اينكه بخواهند مطالبه‌اي از جامعه داشته باشند بايد به آن پاسخ دهند و  آن اين است كه چرا زنان به زنان رای نمی دهند در صورتی که نیمی از جامعه ایران را زنان تشكيل مي دهند مي‌توانند با رای به همجنس‌های خود به سهمیه ای بیش از ۳۰ درصد دست پیدا کنند البته این موضوع فقط در کشور ما حاکم نیست بلکه در کشورهای پیشرفته هم با این مسائل روبه‌رو هستیم.

۱۷۹/

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا