سیلی محکمی که نصیب یک سلبریتی بزرگ شد! / بریتنی اسپیرز باز هم خبرساز شد

بریتنی اسپیرز پس از تلاش‌های مکرر برای عکس گرفتن با ویکتور ومبانیاما، توسط بادیگارد ومبانیاما مورد حمله قرار گرفت. به گفته یک شاهد، در اثر این حادثه و سیلی خوردن اسپیرز، او شروع به فریاد کشیدن با لهجه بریتانیایی کرد.

موبنا-لحظه‌ای که اسپیرز از پشت ومبانیاما را لمس کرد، رئیس امنیت ومبانیاما یک سیلی به صورت او زد. عینک اسپیرز به‌خاطر این ضربه به روی زمین افتاد. سپس ومبانایاما، که به‌تازگی به تیم سن آنتونیو اسپرز پیوسته، وارد یک رستوران شد.

برایان گراهالز گفت:

او با استفاده از لهجهٔ بریتانیایی که تمام مدت استفاده می‌کرد، فریاد کشید: اینجا آمریکاست!!

پلیس لاس وگاس در حال انجام تحقیقاتی در این مورد است. براساس گزارشات، اسپیرز صبح جمعه مورد بازجویی قرار گرفته و پرونده ممکن است برای بررسی بیشتر به دادستانی منطقه ارجاع شود.

گروه امنیتی ویکتور ومبانیاما به او گفتند که به مسیرش ادامه دهد.

ویکتور ومبانیاما در حال آماده‌سازی برای شروع بازی‌‌های لیگ تابستانی در لاس وگاس است. او به‌دلیل شهرتش، همیشه نیاز به امنیت سختگیرانه دارد. در هنگام وقوع این حادثه، وی با گروه امنیتی تیم سن آنتونیو اسپرز بود که برای شام به رستوران کَچ رفته بودند.

براساس گفته‌های اخیر ومبانیاما در یک مصاحبه، او نمی‌دانست که چه کسی او را از پشت لمس کرده بود. همچنین گروه امنیتی به این تازه‌کار جوان توصیه کرده بودند که به منظور جلوگیری از هرگونه هرج‌ومرج، به مسیرش ادامه دهد و به هیچ عنوان نایستد.

ومبانیاما گفت:

خبرها را در مورد آنچه شب گذشته اتفاق افتاد را دیدم. صبح روز بعد با چند تماس تلفنی بیدار شدم. در هنگام راه رفتن با تعدادی از افراد تیم امنیتی به سمت یک رستوران، اتفاقی افتاد.

ما در یک سالن بودیم. افراد زیادی حاضر بودند و طبیعتاً نام مرا صدا می‌زدند. یک نفر بود که بیشتر از بقیه اصرار می‌کرد و نام من را صدا می‌زد، اما قبل از آن با تیم امنیت تصمیم گرفته بودیم که نباید بایستیم؛ چون باعث ایجاد شلوغی می‌شود. بنابراین من نمی‌توانستم بایستم. من ندیدم که چه اتفاقی افتاد؛ زیرا من به راه خودم ادامه دادم و نمی‌توانستم بایستم.

او در این باره ادامه داد و گفت:

من این موضوع را فراموش نکرده بودم اما فکر نمی‌کردم که موضوع خاصی باشد. اما بعداً متوجه شدم که او بریتنی اسپیرز بود. ولی من نمی‌دانستم، چون هیچ وقت چهره‌اش را ندیده بودم.

خروج از نسخه موبایل