روزنامه‌نگاری عقب‌تر از جامعه

روزنامه‌‌نگاری در ایران روزگار دشواری را از سر می‌گذراند. از سویی بسط بی‌‌سابقه فضای مجازی رخ داده و از سوی دیگر با کمرنگ شدن افق‌های تغییر در چشم‌انداز جامعه، با ناامیدی جامعه و به‌طور خاص مخاطبان عمده رسانه‌‌ها در دهه‌‌های گذشته مواجه هستیم.

موبنا در چنین تنگنایی اینک این پرسش در برابر ما رژه می‌‌رود که در وضعیت کنونی، از روزنامه‌‌نگاری چه معنا و مفهومی می‌توان مراد کرد؟ دورنمای روزنامه‌‌نگاری ایرانی چه خواهد شد؟ و چگونه می‌توان به احیای تجربه بهار مطبوعات همت گمارید؟ درخصوص این پرسش‌ها با مجید رضائیان، استاد دانشگاه و محقق ژورنالیسم به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

با گسترش شبکه‌های اجتماعی، سخن از پایان روزنامه کاغذی زیاد به گوش میرسد. در عین حال برخی با این دیدگاه موافق نیستند. نظر شما در این باره چیست و بهنظرتان روزنامه‌نگاری در دنیای امروز چه معنا و کارکردی دارد؟

اجازه بدهید در آغاز به چند تجربه جهانی اشاره کنم و سپس به این بپردازم که در ایران چه کارهای عقب‌افتاده و انجام‌نشده‌‌ای در این زمینه وجود دارد. هنگامی که از روزنامه‌‌نگاری سخن به‌میان می‌‌آید، باید میان نوع و ژانر تمایز قائل شد. رسانه چاپی (Print Media) در کنار روزنامه‌‌نگاری رادیویی و تلویزیونی یکی از انواع روزنامه‌‌نگاری است. در اوایل ظهور روزنامه‌‌نگاری آنلاین برخی تردید داشتند که این تجربه را باید ژانری مجزا دانست یا یکی از انواع روزنامه‌‌نگاری قلمداد کرد. امروزه روزنامه‌‌نگاری آنلاین را نیز نوع چهارم روزنامه‌‌نگاری می‌دانند. درباره بحث مطبوعات اما توجه به نکاتی لازم است. در اروپا سرعت اینترنت بسیار بیشتر از ایران بود و دسترسی به آن با موانعی چون فیلترینگ و طرح‌هایی چون طرح صیانت نیز مواجه نبود. با این همه روزنامه‌‌نگاری چاپی در آنجا ادامه یافت و تیراژ مطبوعات آنگونه که در ایران ضربه خورد، لطمه نخورد. در کشوری چون ژاپن طبق آمار موجود، تیراژ اصلا کاهش پیدا نکرد. در کشورهایی وب ۱ و بعدتر وب ۲ (شبکه‌‌های اجتماعی) ظهور کردند، اینترنت وارد وضعیت شبکه اجتماعی (Social Media) و از قلمرویی از اینترنت به قلمرویی دیگر حرکت کرد، اما اتفاقات رخ‌داده در ایران، در آنجا رخ نداد. دلیل اول این امر، به بالا بودن نرخ مطالعه در آن کشورها و پایدار بودن تیراژها برمی‌گشت. دلیل دوم این است که با ظهور فضای مجازی و به چالش کشیده شدن رسانه‌‌های چاپی اعم از روزنامه و…، در کشورهای توسعه‌یافته سراغ ژانری جدید به‌نام روزنامه‌‌نگاری تحلیلی رفتند. در روزنامه‌‌نگاری تحلیلی، گوشی موبایل دست شماست و می‌دانید چه اتفاقی افتاده است (What)، اما چرایی (Why) و چگونگی (How) آن اتفاق را در گوشی خود نمی‌‌یابید. روزنامه‌‌نگاری در جهان شامل شش عنصر است؛ چهار عنصر استاتیک و دو عنصر دینامیک. چهار عنصر ثابت شامل موضوع رویداد، زمان، مکان و چیستی است. چرایی و چگونگی اما قطعا ثابت نمی‌‌ماند و سیال است و به کشف رابطه میان چهار عنصر استاتیک مربوط می‌شود. رسانه‌‌های چاپی برای عقب نماندن از این وضعیت جدید که از طریق وب ایجاد شده بود، سراغ بحث تعقیب خبری (Follow up News) رفتند. در این روند مخاطبان چیستی خبر را در گوشی خود پیدا می‌کنند، اما چگونگی و چرایی را رسانه‌‌ها به مخاطب عرضه می‌کنند. این پروژه هم انجام شد اما ماجرا به همین ختم نشد و اتفاق دومی نیز رخ داد.

روزنامه‌نگاری عقب‌تر از جامعه

آن اتفاق دوم چه بود؟

در شبکه‌‌های اجتماعی حواشی هر رویدادی بدون هیچ‌گونه دروازه‌بانی بازنشر می‌شود، اما رسانه‌‌های چاپی نمی‌توانند به این قبیل حاشیه‌‌ها بپردازند و در برابر این چالش بی‌‌پاسخ ماندند. این چالش اما درنهایت به‌نفع رسانه‌‌های چاپی تمام شد زیرا بالاخره مردم دریافتند که شبکه‌‌های اجتماعی دچار دو فقدان مهم هستند؛ فقدان سندیت و فقدان مشروعیت. این نکته‌‌ای است که مانوئل کاستلز نیز در سخنرانی‌اش در آکسفورد به‌ آن تاکید داشت. بنابراین رسانه‌‌های چاپی اعتبار دارند ولو نتوانند حاشیه‌‌های موجود در شبکه‌‌های اجتماعی را انعکاس بدهند و این باقی ماندن اعتماد حتی در غیبت تیراژ بالا، بسیار مهم است. در اینجا بحث «روزنامه‌‌نگاری تحلیلی» مورد توجه قرار گرفت.

آنچه تاکنون گفته شد، ناظر بر وضع جهانی ماجرای مطبوعات در عصر جدید بود. در ایران چه اتفاقی رخ داده است؟

تیراژ روزنامه‌‌ها در ایران، تیراژ حرفه‌‌ای و پایدار نبود، بلکه تیراژی موسمی بود. تیراژ موسمی مختص کشورهایی است که در آنها نرخ مطالعه پایین است، اما با توجه به برخی جریان‌ها و رخدادها موج‌هایی آفریده و حادث می‌شود و به‌طور مقطعی تیراژ هم افزایش پیدا می‌کند. این وضعیت رشد تیراژ اما پایدار نیست. بنابراین وقتی موج فضای مجازی آمد، تیراژها در جهان بین ۲۰درصد تا ۳۵درصد کاهش یافت، اما در ایران تیراژ از ۸۰درصد تا ۹۳درصد کاهش پیدا کرد. میانگین تیراز ۱۰۰هزارتایی به ۲۰هزار و در مواردی به چهارهزار رسیده است. چنین آماری اما در هند، ژاپن، آمریکا و اروپا دیده نمی‌شود. گفته شده در این کشورها در پاسخ به چالش‌ها، روزنامه‌‌نگاری تحلیلی گسترش پیدا کرد. در ایران نیز به این نوع روزنامه‌‌نگاری توجه شد، اما نه به‌طور شایسته و به اندازه نیاز. درنهایت عرضم این است که یک‌راه بیشتر وجود ندارد و آن اینکه، آنچه من در روزنامه می‌‌بینم چیزی باشد که در گوشی من نیست.

همان بحث عرضه و تقاضا؟

دقیقا همین است. این قانون و قاعده کار است و باید چنین نگاهی را محور روزنامه‌‌نگاری ایرانی قرار داد. نکته دیگر اینکه، در کشورهای توسعه‌یافته برای چالش شبکه‌‌های اجتماعی که یقه همه رسانه‌‌های حرفه‌‌ای را اعم از چاپی تا تلویزیون و رادیو گرفته‌‌اند، راهی دیگر نیز ابداع شد و آن تاسیس مولتی مدیاها بود که به صورت کمپلکس و مجموعه رسانه‌‌ای کار می‌کنند. در این روش در کنار چاپ روزنامه در شبکه‌‌های اجتماعی، به راه‌اندازی کانال، صفحه و… فکر شد و این امکان فراهم آمد که سردبیران، دبیران سرویس و خبرنگاران مطرح حوزه‌‌ها در لحظه توییت بزنند. در اینجا چیزی به‌نام «تیتر-لید» نیز رواج پیدا کرد؛ محتوایی که از تیتر بلندتر و از لید کوتاه‌تر است؛ نه تیتر است و نه لید. تیتلید زده می‌شود و لینک آن در پایین گذاشته می‌شود تا اگر مخاطب علاقه داشت با یک کلیک از وب۲ (شبکه اجتماعی) به وب۱ (وبسایت) منتقل شود. شبکه‌‌های اجتماعی کاری کردند که مخاطبان دیگر چیزی را مطالعه نمی‌کنند. مخاطبان چیزی نمی‌‌خوانند بلکه مطالب را اسکن می‌کنند؛ در لحظه به متن نگاه و آن را مرور می‌کنند. این مطالعه و خواندن نیست، بلکه آن را Scanning یا مرور اجمالی می‌‌نامند. برای همین مرور اجمالی هم باید مخاطب را قلاب کرد. یک تیتلید و یک لینک کوتاه در پایین گذاشته می‌شود. چنین کاری در کشورهای توسعه‌یافته انجام شد. در کنار اینها استودیو زده شد؛ خلاصه روزنامه را کسی خواند و در کلیپی سه‌دقیقه‌‌ای آن را تدوین کردند. حال مخاطبی که به محتوایی نیازمند است، در آن مرور اجمالی یا آن کلیپ متوجه حضور آن می‌شود، اما برای خواندن متن کامل می‌رود سراغ روزنامه. به‌بیانی‌دیگر، مخاطب در شبکه‌‌های اجتماعی در تور می‌‌افتد، قلاب می‌شود و می‌‌آید به سمت روزنامه و خرید آنلاین. فروش آنلاین ما ضعیف است. آمار بازدید مطالب پرطرفدار در سایت‌های «پیشخوان» و «جار» گاه از ۸۰۰هزار هم بالاتر می‌‌رود اما چرا این میزان فروش آنلاین نداریم؟ چون این پلتفرم در ایران کامل دیده و تعبیه نشده است.  نکته چهارم و نهایی اینکه، برخی به‌طور کلی سراغ روزنامه الکترونیک رفتند. در اینجا دیگر چیزی به‌نام چاپ روزنامه کاغذی وجود ندارد. البته همه مطالب را دارند و در ۲۴ساعت هم یکبار روزنامه در ۳۲صفحه یا ۶۴صفحه درمی‌آید. ایندیپندنت کلا روزنامه کاغذی را کنار گذاشت و الکترونیکی شد. در ایران به سمت روزنامه الکترونیک نرفتیم زیرا مقدمات آن که همان کارهای قبلی است، انجام نشده است.

بهجز این نکات چهارگانه که ذکر شد، بهنظر شما موانع ساختاری رونق روزنامه‌نگاری در ایران چیست؟

زمانی که تیراژها بالا بود بهار مطبوعات بود، اما بهاری بی‌‌ریشه و ناپایدار. با بازشدن نسبی فضا این بهار اتفاق افتاده است اما قادر نبوده خود را در درازمدت حفظ کند. به این مساله باید اندیشید که از همان بهار زودگذر تا خزان فعلی چه موانع ساختاری وجود داشته است. به نظر من دو مانع عمده همواره در کار بوده است؛ اول اینکه در قانون اساسی ما اصلی به‌نام آزادی‌بیان وجود دارد، اما متاسفانه با آن رودربایستی داریم. به بیانی دیگر من فکر نمی‌کنم در ایران درباره موضوع آزادی‌بیان موانع قانونی وجود دارد؛ مساله این است که آزادی‌بیان باورمند وجود ندارد. اینها دو موضوع مجزاست. وقتی در دولت آقای روحانی که کمی فضا باز می‌شود صحبت از «آزادی مسئولانه» به میان می‌‌آید، معنی این سخن چیست؟ معنی‌اش آن است که آزادی‌بیان را با نظریه مسئولیت اجتماعی ترکیب کرده‌ایم. چرا چنین کرده‌ایم؟ چون نمی‌خواهیم از آزادی‌بیان به‌صراحت اسم ببریم. نظریه مسئولیت‌اجتماعی بسیار مهم و محترم است، اما وقتی معنا پیدا می‌کند که روزنامه‌نگار آزادی‌بیان و مصونیت حقوقی داشته باشد؛ آنگاه باید در قبال آنچه می‌‌نویسد مسئولیت نیز داشته باشد. این در همه جای جهان مرسوم است، اما ما قبل از آزادی‌بیان شتابان می‌رویم سراغ مسئولیت‌اجتماعی زیرا با آن نظریه می‌خواهیم آزادی‌بیان را محدود کنیم. بنابراین در ایران مساله آزادی‌بیان باتوجه به آنچه در قانون اساسی آمده و آنچه اجرا شده نیازمند بازخوانی مجدد است تا مشخص شود با آن چه مواجهه‌‌ای داریم.

مساله دوم چیست؟

مساله دوم در ایران بحث «مصونیت حقوقی» است. اساس روزنامه‌‌نگاری پرسش است و وقتی حق پرسشگری وجود داشته باشد معنی آن این است که هویت روزنامه نگار با مصونیت حقوقی گره خورده است. اینکه گفته می‌شود مصونیت حقوقی حق ماست و مطالبه ماست، سخنی عجیب است. مگر قضات مدعی می‌‌شوند که استقلال قاضی حق ماست؛ خیر، استقلال قاضی هویت اوست و اگر او مصونیت حقوقی نداشته باشد اصلا چیزی به‌نام قضاوت معنایی ندارد. وقتی مصونیت حقوقی، مطالبه حق است، پیش‌فرض این است که کسی چیزی به ما اعطا کند. در بحث هویت اما کسی قرار نیست به ما لطف کرده و چیزی اعطا کند. مصونیت حقوقی به‌مثابه هویت، هم‌زاد روزنامه‌‌نگاری است. این امر و تمایز دقیق نیز در ایران نیازمند بازخوانی است. این‌دو مهم‌ترین اصول و موانع هستند و هر چیز دیگری که هست، در سایه این دو اصل است. تا این دو مساله بازخوانی و حل نشوند مابقی مسائل به‌طور ساختاری رفع نمی‌شوند. نگاه من در طرح این دو بحث، سیاسی نیست. اصلا روزنامه‌‌نگاری در درجه اول از طریق پایگاه سیاسی‌اش معنا پیدا نمی‌کند. اولین اصل روزنامه‌‌نگاری Objectivity و وفاداری به عینیت است، نه وفاداری به حزب. روزنامه‌نگار در قبال هر اتفاقی با شش پرسش مواجه است و باید با آن شش عنصری که گفتم واقعه را پوشش دهد.

بههرحال نگاه سیاسی روزنامهنگار و رسانه هم در پوشش اخبار اهمیت خاص خود را دارد. اینطور نیست؟

بحث سیاستگذاری برای رسانه با بحث سیاست روزنامه‌‌نگاری و تولید محتوا برای رسانه متفاوت است. روزنامه‌‌نگاری با سیاست رسانه مرتبط است، اما با آن یکسان نیست.

در بحث آزادیبیان این سوال پیش می‌آید که این بازخوانی را چه کسانی و چه نهادهایی باید انجام دهند؟ منظور نهادهای حکومتی و تغییر قوانین است یا بحث باید در سپهر عمومی جامعه مطرح شود؟ به هرحال از نیمه دوم دهه۷۰ تاکنون، کموبیش بحثهای فراوانی در این زمینه مطرح شده است.

این مباحث باید نخست میان نخبگان روزنامه‌‌نگاری، سپس نخبگان حقوق و بعد نخبگان سیاسی مطرح شود. وقتی مباحث میان آنها مطرح شد و نوعی اجماع نخبگان شکل گرفت، در وهله بعد طبیعی است که حکومت نیز دیدگاه خود را بیان خواهد کرد. سخن نخبگان هم می‌تواند در پارلمان مطرح شود.

مسیر این تغییر به همین همواری که شما ترسیم میکنید، است؟

درباره مباحثی که در عرصه عمومی مطرح شده، مشکل این است که ما قبل از آنکه بحث‌های‌مان را نخبه‌محور و کارشناسانه حل کنیم، در سطح عموم، تاکسی، مترو و عوام مطرح کردیم. باید نخست اجماع نخبگان شکل بگیرد، اما من به‌عنوان فردی دانشگاهی عرض می‌کنم که بین دانشگاهیان در این زمینه اجماعی نیست.

اینک و در نبود آن شرایط ساختاری مدنظر شما، چه باید کرد؟

آن چهار نکته و دو بازخوانی اصل کار است، اما الان در شرایط فعلی مهم‌ترین نکته این است که باید مخاطب را آنگونه که هست، ببینیم و نیازش را دریابیم. نباید همه‌چیز را سیاسی دید. رنج مردم، زندگی مردم و هرآنچه نیاز زندگی مردم است، موضوع کار روزنامه‌نگار است. اگر رسانه‌‌ای از شش‌تیتر هفته‌اش پنج‌تیتر را به سیاست اختصاص دهد، نباید پرسید که مردم امروز چقدر به سیاست اعتماد، تمایل و نیاز دارند؟ مگر حلقه وصل ارتباطات با جامعه‌شناسی این ایده نیست که خواست‌مخاطب با نیازمخاطب یکی نیست؟ خب باید هردو اینها را در روزنامه‌‌نگاری دید. مثالی بزنم. چرا وقتی به پدیده مهاجرت پرداخته می‌شود فقط می‌‌گوییم بد است یا می‌گوییم به این دلیل مردم مهاجرت می‌کنند، اما کسی نمی‌‌گوید اگر قصد مهاجرت دارید چه کشورهایی چه شرایطی و چه امکاناتی دارند. ایرانی‌ها کجا چگونه هستند و در کل بسته‌‌ای فراهم کنیم برای مخاطبی که قصد مهاجرت دارد؛ چون شاید او به این بسته نیاز داشته باشد. مخاطب را نمی‌توان آنگونه که خود می‌خواهیم و می‌پسندیم، ببینیم. مخاطب را آنگونه که هست باید دید. اگر چنین کرد، مخاطب احساس می‌کند رسانه از مردم عقب نیست و با زیست واقعی مردم بیگانه نیست. رسانه‌‌ای که فقط نگاه سیاسی داشته باشد و به هر آنچه به مخاطب مرتبط باشد کم‌اعتنا باشد، رسانه نیست. شما باور می‌‌کردید روزی رویترز سرویسی ایجاد کند به‌نام Food. شاید کسی فکر کند رویترز، فرانس پرس و آسوشیتد پرس را چه به Food؟ اتاق‌فکر این رسانه‌‌های رسمی معتبر در اینجا اهمیت دارند زیرا آنها به این نتیجه می‌‌رسند که غذا با مردم، نیازهای آنها و زندگی‌شان
گره خورده است. ما متاسفانه در این زمینه‌‌ها ضعیف بوده‌ایم.

بهنظرتان نوعی نگاه روشنفکرانه، سیاسی و گاهی طبقاتی در روزنامه‌نگاری ایرانی غلبه پیدا کرده است و بسیاری از موضوعات، اقشار و لایه‌های مردم در رسانه‌ها دیده نمیشوند؟

روشنفکر ما حق دارد که سراغ مسائل سیاسی، ساختاری، بحث آزادی‌بیان، فقدان آن و… می‌‌رود. بحث ملامت آنها نیست. سخن این است که راه روشنفکران درست است، اما کامل نیست. به بسیاری حوزه‌‌های دیگر هم باید فکر کرد. گزارش تحقیقی و محتوای تولیدی ما اندک است. خبرهای نقل‌قولی، «وی گفت» و «وی افزود» به‌شدت به رسانه‌‌های ما لطمه زده است. من این هشدار را دو دهه پیش دادم. امروز نیز غیبت و ضعف نگاه کارشناسانه به رسانه، در روزنامه‌‌های ما دیده می‌شود؛ بنابراین از آینده روزنامه‌‌نگاری در ایران نگرانم.

 منبع: روزنامه هم‌میهن

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا