موشی روی پای هملت

نمایـــش «هملت» با تمی جدید این روزها در تالار مولوی تهران، در حال اجرا است. نگارش این اثر برای اجرا و کارگردانی آن را شایان افشردی، کارگردان جوان تئاتر با بازی احسان معجونی، آوا تدین و اشکان زهتاب برعهده دارد.

موبنا؛ منیره چگینی – شاید در نگاه اول، این نمایش همان اجرای نمایشنامه مشهور «هملت» به نویسندگی شکسپیر یا اقتباسی از آن باشد، اما زمانی که به تماشای این تئاتر می‌نشینید، درخواهید یافت که نگارنده این نمایشنامه، سعی کرده که چهره‌ای جدید با طراحی ایده‌های نو و با بهره‌گیری از سه نمایشنامه «هملت» شکسپیر، «هملت ماشین» نوشته هاینر مولر و «روز مرگ در داستان هملت» نوشته‌ای از برنارـ ماری کولتِس به مخاطب ارائه دهد و با تلفیق این سه نمایشنامه، مخاطب را به تماشای صحنه‌ها و دیالوگ‌هایی جذاب روی صندلی میخکوب ‌کند. در این میان مخاطب به این امر توجهی ندارد که نمایشنامه هملت در سال ۱۶۰۲ میلادی نوشته شده، بلکه با سیاست‌های جنگ‌طلبانه، عشق و نفرت و زندگی امروز بشر در قرن ۲۱ نیز در این نمایش با روزگار امروز همخوانی دارد. در حقیقت نمایش «هملت» شایان افشردی، همان ماشین زمانی با سه شاهکار ادبیات جهان است که مخاطب را در چهار قرن جابه‌جا می‌کند. لازم به‌ذکر است که این نمایش اثر برگزیده بیست و سومین جشنواره تئاتر دانشگاهی است و از ۲۸ بهمن‌ماه شروع شده و ۱۲ – ۱۳ اسفند (امروز و فردا) با دو اجرا در هر روز به پایان می‌رسد.

 ایده‌های نو

این کارگردان جوان تئاتر در رابطه با نمایش هملت به «آرمان ملی» می‌گوید: ما سه نمایشنامه را در کنار همدیگر قراردادیم، ولی با خط داستانی که خودمان ساختیم و دیالوگ‌ها و مونولوگ‌های این سه نمایشنامه مانند یک پازل روی خط داستانی چیده شد. در این میان از ایده‌هایی استفاده کردیم که روی صحنه اتفاق ‌می‌افتد و باعث جذابیت کار می‌شود. من و احسان معجونی (بازیگر نقش هملت) زمانی‌که می‌خواستیم این کار را آغاز کنیم، قصد داشتیم که چگونه این ایده‌ها و شیطنت‌های بصری را به تصویر بکشیم، ولی با یک خط داستانی که همه با آن آشنا هستند. یعنی همه مخاطبان وقتی وارد سالن تئاتر می‌شوند یا در برخورد با یک اثر هنری، در وهله نخست دوست دارند قصه و خط داستانی و اینکه داستان چطور شروع می‌شود کشف کنند. ما این خط داستانی را داشتیم و از ایده‌ها، نماد، شکل و فرم‌ها بهره گرفتیم که بیشتر دیده شوند و یک متن و یک خط داستانی که مخاطب از قبل با آن آشنا است، مثل نمایشنامه هملت، را به شکلی جذاب‌تر به تصویر بکشیم وگرنه هملت، مکبث بارها اجرا شده است. ما تمایل داشتیم که بیشتر ایده‌هایمان مخاطب را جذب کند. فرم قضیه از هملت و هملت‌هایی که قبلا اجرا شده بود، مهمتر است. ما می‌دانستیم که تکلیف تماشاچی با خودش روشن است و او هملت را می‌شناسد و می‌آید که شکل جدید را ببیند.  شایان افشردی با ابراز خوشحالی از اینکه از ۱۷ اجرا استقبال خوبی (با توجه به ظرفیت ۵۰ درصدی سالن به دلیل شیوع کرونا) صورت گرفت، افزود: ما در دو سالی که کرونا در کشور شیوع پیدا کرد، درگیر تمرین‌های این اثر بودیم، ولی ما و بازیگران‌مان که به ویروس مبتلا می‌شدند، عوامل را عوض می‌کردیم و در پیک‌های سنگین چند‌ماهه کرونا، پروژه متوقف می‌شد و بعد دوباره با ایده‌های جدید بر می‌گشتیم. شاید مرتب تمرین نکرده باشیم اما تمرین ما کلا هشت یا نه ماه در طی دو سال ادامه داشت.

 هملت را نمی‌شناختند!

وی به نکته عجیبی نیز اشاره می‌کند و آن دانشجویان رشته تئاتر است که مشهورترین نمایشنامه جهان را نخوانده بودند و هملت را نمی‌شناختند! افشردی در این باره توضیح می‌دهد: متاسفانه بارها در طول اجرا با این موضوع روبه‌رو شدیم. من حتی یک درصد هم به این فکر نکرده بودم که کسی هملت را نشناسد. پیش زمینه ذهنی ما این است که همه داستان هملت را می‌دانند و می‌آیند تا ببینند این اجرا با هملت چگونه برخورد می‌کند. یک ابرنمایشنامه که متاسفانه من دانشجویان تئاتری را دیدم که هملت را نمی‌شناختند! من روز‌های اول در شوک بودم که چطور ممکن است در تالار مولوی و در دانشگاه تهران دانشجویان تئاتری مشغول تحصیل باشند که هملت را نخوانده و نمی‌شناسند! متاسفانه این نشان دهنده موقعیت و وضعیت تئاتر ما است. اکثر کارگردانان، تماشاخانه‌ها و مخاطبان تئاتر گویی به سمتی حرکت می‌کنند که تئاتر به آن چیزی که در ذات آن است، اصلا شباهتی ندارد. حتی در کلیشه‌ای‌ترین برخوردها نیز می‌گوییم که تئاتر برای قشر خاصی است. اما امروزه به این شکل نیست و هر کسی که دوست دارد، می‌تواند کارگردان تئاتر شود. هر کسی که دوست داشته باشد می‌تواند بازیگر شود و این پرسه ۱۲ شب بیشتر طول نمی‌کشد که شما بتوانید به یک کارگاه بروید و پس از این ۱۲ جلسه فکر می‌کنید کارگردان و بازیگر و نویسنده هستید و حتی می‌توانید اجرا داشته باشید. من فکر می‌کنم این شرایط باعث شده امروز مخاطب ما نمایشنامه مشهور هملت را نشناسد. همچنین بسیاری از بزرگان تئاتر، به شکل قهر‌آمیزی خود را کنار کشیدند. حتی از طرف شورای نظارت و ارزشگذاری گویی کار فقط نظارت است و هیچ ارزشیابی وجود ندارد.

 پرده آخر و اوضاع همیشه آشفته جهان

در ادامه به سراغ احسان معجونی، بازیگر نقش هملت رفتیم و او نیز در رابطه با اجرایش در نمایش هملت می‌گوید: «تمرین‌های ما به صورت متداول نبود، ولی چون هملتی که ما کار می‌کردیم، اساسا از سه منبع بود و قرابت و هذیان‌زدگی که امروز همه در زیست خود با آن مواجه و درگیر هستند، شبیه اتفاقات این روزهای خاورمیانه و حتی کل جهان است. از این نظر آن چیزی که در جای خود ایستاده باشد می‌تواند بسیار برای مخاطب لذت بخش باشد. فکر می‌کنم در صحنه پایانی این نمایش، مخاطب از خود می‌پرسد که در کدام سمت ایستاده است و در این شرایط آشفته جهان تکلیف چیست؟ این همه ژست انسان معاصر به کدام سمت پیش می‌رود؟ چرا این همه ژست انسان معاصر در این سیستم بی‌ریخت و بی‌در و پیکر جهان شکل گرفته است‌؟ زمانی‌که مخاطب به این باور و سوالات می‌رسد، برای ما بسیار جذاب‌تر می‌شود. وی در ارتباط با نقشی که بازی کرده و ارتباط ذهنی با هملتی که ۴۰۰ سال پیش خلق شده می‌گوید‌: من از مرحله اول تا انتهای نگارش همراه تیم بودم. سعی کردیم تا می‌توانیم قرابت کار را چه از نظر بدن و چه از نظر فرم با زیست خودمان همراه کنیم و با یک سری رعایت قوانین و اصولی که وجود داشته، همخوان باشد. خوشبختانه بازخورد‌ها نیز بسیار خوب بودند، ولی من فکر می‌کنم بهترین بازخورد‌ها را در اجرا‌ها گرفتیم. فارغ از بازخورد‌ها که من این را بیشتر دوست دارم، هر اجرا برای من یک ماجرا جویی عجیب و غریب بود.

 اوفلیای جدید؛ پیش‌رو با هملت

پس از کارگردان و هملت، باید به سراغ «اوفلیا، معشوقه هملت» رفت که بازی در این نمایش را آوا تدین برعهده داشت. او در رابطه با ارتباط ذهنی با نقشی که پیش از او صدها نفر بازی کرده‌اند و تجربه‌ای که تدین در نقش اوفلیا بر روی سن داشت، می‌گوید: کاراکتر اوفلیا از جمله نقش‌هایی است که شاید بسیاری از کسانی که وارد حیطه بازیگری و تئاتر می‌شوند به بازی در این نقش فکر کنند و از نظری برایشان جذاب باشد. اما این مساله برای من به این شکل نبود و کاراکتری محسوب نمی‌شد که خیلی تمایل به شخصیت آن داشته باشم و آن را بازی کنم. چون به نظر من در داستان اصلی شکسپیر، اوفلیا بسیار منفعل است. ولی به شکلی که ما وارد این نمایش شدیم و متن‌هایی که با هم ادغام کردیم، اوفلیای ما برخلاف گذشته که همیشه هملت جلوتر پیش می‌رود و اوفلیا به تبع او حرکت می‌کند، نبود و از او شخصیتی پرسشگر و مطالبه‌گر ساختیم و خود دست به انجام کار می‌زند. حُسن کار ما این بود که تنها به هملت شکسپیر اکتفا نکردیم و ما سه نمایشنامه را در هم ادغام کردیم و با ایده‌های نو و خلاق سعی کردیم، بازیگر روی صحنه امکانات بیشتری برای نزدیک شدن به نقش داشته باشد و مخاطب از آن لذت ببرد. جدای از متن هم ما سعی کردیم فیلم‌ها و نقاشی‌هایی که از اوفلیا وجود داشته را ببینیم تا به این امر برسیم که چطور می‌توانیم به اصل اوفلیای جدید نزدیکتر شویم چون در متن اصلی اوفلیا تک بعدی و سیاه و سفید است. بیشتر خودمان یک اتمسفری را خلق کردیم که چیزی بینابین آن کاراکتر‌ها هم باشند و هم نباشند، ولی ارتباط برای من کاملا شکل گرفته بود و چیزی بود که خودم دوست داشتم.

 منبع: آرمان ملی

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا