هنر ظریف بی خیالی

در واقع، هنر ظریف بی خیالی ما را به بی اهمیت انگاشتن زندگی دعوت نمی کند بلکه برعکس، به ما گوشزد می کند که بسیاری از چیزها که ارزش کمتری از زندگی دارند، می خواهند بر زندگی چنبره بزنند و ما باید حواس مان به این خطر عمومی و بی صدا باشد.

سواد زندگی؛ کتابخانه – کتابی که تنها طی یک سال در آمریکا سه میلیون نسخه بفروشد و در اندک مدتی به ۲۵ زبان زنده دنیا ترجمه شود، حتماً حرف هایی برای گفتن دارد.

“هنر ظریف بی خیالی” را در ایران هم ترجمه کرده اند، آن هم چند مترجم. از این رو، نسخه های متعددی از آن در بازار کتاب ایران وجود دارد. یکی از ترجمه ها نیز در ایران با عنوان “هنر ظریف رهایی از دغدغه ها” منتشر شده است.

هنر ظریف بی خیالی

“هنر ظریف بی خیالی” را “مارک منسون” نوشته است. او در این کتاب می  کوشد نگاه متعارف ما به زندگی و موفقیت را تغییر دهید و پاردایم جدیدی در نگاه ما حاکم کند.

با خواندن این کتاب متوجه می شویم خوشبختی الزاماً آن چیزی نیست که فکرش را می کنیم.

می فهمیم که قرار نیست کامل و بی نقص باشیم و غصه همه چیز را بخوریم؛ ما کارهای مهم تری در زندگی داریم.

می فهمیم که ما آنقدر زمان نداریم که به همه چیز بپردازیم و همه چیز را مهم بشماریم؛ بنابراین باید نسبت به بسیاری از موضوعاتی که پیرامون مان می گذرد بی خیال شویم تا بتوانیم بر آنچه واقعاً زندگی مان را رقم می زند تمرکز کنیم.

می فهمیم که پختگی زمانی حاصل می شود که ما به آن اندازه از رشد برسیم که تنها به چیزهای با اهمیت ارزش قائل شویم و انرژی بگذاریم.

در واقع، هنر ظریف بی خیالی ما را به بی اهمیت انگاشتن زندگی دعوت نمی کند بلکه برعکس، به ما گوشزد می کند که بسیاری از چیزها که ارزش کمتری از زندگی دارند، می خواهند بر زندگی چنبره بزنند و ما باید حواس مان به این خطر عمومی و بی صدا باشد.

یکی از ترجمه های خوب “هنر ظریف بی خیالی” را رشید جعفر پور انجام داده و نشر “کرگدن” منتشر کرده است.
برای تهیه کتاب می توانید به سایت نشر کرگدن بروید: این لینک.


اگر به مطالب مربوط به توسعه توانمندی های فردی علاقه دارید، این چند درس را هم بخوانید؛ مفیدند:

چگونه در عصر جدید، با مغز به جا مانده از ۱۰۰ هزار سال پیش زندگی کنیم؟ 

چگونه از “سازگاری مغز” به نفع خودمان بهره ببریم؟

۴ درس کاربردی درباره “فراموشی”

با “اثر زیگارنیک” که در زندگی همه ما وجود دارد چه کنیم؟

ما و اطرافیان مان در کدام مرحله اخلاقی قرار داریم؟ 

چرا نمی توانیم تصمیمات مان را عملی کنیم؟ روش “عدد یک” به ما کمک می کند 

“خستگی تصمیم” چیست؟ و چگونه از آن در امان باشیم؟

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا