درخواست رفع محدوديت از مزار مصدق

سال‌ها گذشت دیگر شاهی در کار نبود، اما پیکر نخست‌وزیر ایران و رهبر ملی‌شدن صنعت نفت در احمدآباد به امانت ماند، در انتظار اذن و اجازه‌ای برای دفن در کنار یاران سی‌ام تیر. باز سال‌ها گذشت؛ این‌بار معلوم نیست چرا و براساس کدام سیاست و مصلحت درِ قلعه احمدآباد بسته شد؛ خانه‌ای که در آن …

سال‌ها گذشت دیگر شاهی در کار نبود، اما پیکر نخست‌وزیر ایران و رهبر ملی‌شدن صنعت نفت در احمدآباد به امانت ماند، در انتظار اذن و اجازه‌ای برای دفن در کنار یاران سی‌ام تیر. باز سال‌ها گذشت؛ این‌بار معلوم نیست چرا و براساس کدام سیاست و مصلحت درِ قلعه احمدآباد بسته شد؛ خانه‌ای که در آن سال‌ها به موزه تبدیل شده بود.

خانواده دكتر مصدق، قلعه احمدآباد را متعلق به تمام ایرانیان می‌دانند و از همین‌رو در سال ۱۳۷۳ برای حفاظت و مرمت آن وقف‌نامه‌ای تهیه شد و هیأت امنایی مركب از مهندس مهدی بازرگان، دكتر یدالله سحابی، دكتر محمود مصدق، دكتر نورعلی تابنده، داریوش فروهر، علی اردلان، حسین شاه‌حسینی و سیدجواد مادرشاهی برای نظارت بر این مهم برگزیده شدند. با مرگ برخی از اعضا، كسانی چون مهندس عزت‌الله سحابی، دكتر ابوالقاسم فروزان، خسرو سیف و قاضی خزاعی در هیأت امنا جایگزین آنان شده‌اند.

از زمان ریاست محمود احمدی‌نژاد بر دولت دهم، درِ قلعه احمدآباد بسته شد. مصدق در خاطراتش با اشاره به تبعید سیاسی به احمدآباد می‌نویسد: «دادگاه نظامی مرا به سه سال حبس مجرد محكوم كرد كه در زندان لشكر۲ زرهی آن را تحمل كردم. روز ۱۲ مرداد ۱۳۳۵ كه مدت آن خاتمه یافت به جای اینكه آزاد شوم به احمدآباد تبعید شدم و عده‌ای سرباز و گروهبان مأمور حفاظت من شدند. اكنون كه سال ۱۳۳۹ خورشیدی تمام نشده مواظب من هستند و من محبوسم و چون اجازه نمی‌دهند بدون اسكورت به خارج [قلعه] بروم در این قلعه مانده‌ام و با این وضعیت می‌سازم تا عمرم به سر آید و از این زندگی خلاصی یابم.»

اکنون هم‌زمان با سالگرد مرگ دکتر مصدق، تعدادی از فعالان ملی و ملی‌-‌مذهبی با انتشار نامه‌ای خواستار رفع ممانعت از ورود به آرامگاه دکتر محمد مصدق شده‌اند. متن کامل این نامه به شرح زیر است:

به نام خدا

هم‌میهنان گرامی!

چنانکه آگاهی دارید، پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، نخستین اجتماع انبوه مردم ایران در ۱۴ اسفند ۵۷ در مزار شادروان دکتر محمد مصدق برای پاسداری از خدمات صادقانه ایشان به ملت ایران به طور خودجوش صورت پذیرفت. پس از آن، همه‌ساله این سنت ملی و دینی از سوی مردم ایران تکرار می‌شد. متأسفانه با روی‌کار‌آمدن دولت نهم و دهم از برقراری این سنت ممانعت شد، باوجود درخواست‌های مکرر از مراجع قانونی هیچ‌گونه پاسخی دریافت نمی‌شد. با روی‌کارآمدن جناب آقای روحانی، ریاست محترم جمهوری اسلامی و ارسال دو نامه در سال جاری بدین منظور، متأسفانه روش دولت نهم و دهم بر خلاف انتظار ادامه یافت. امضاکنندگان این نامه از مسئولان مملکتی انتظار دارند این حداقل قدردانی از خدمات آن مرد بزرگ تاریخ معاصر ایران را از مردم ایران دریغ نفرمایند.

دکتر محمود مصدق، دکتر ابراهیم احدی، مهندس بامداد ارفع‌زاده، دکتر تقی خزاعی، دکتر فریدون سحابی، خسرو سیف، مهندس حسین شاه‌اویسی، حسین شاه‌حسینی، دکتر ابوالقاسم فروزان، دکتر حسین مجتهدی، مهندس علی‌اکبر معین‌فر».

غربت احمدآباد

نه تابلویی، نه علامتی، به احمدآباد که می‌رسی اگر از اهالی ده نپرسی، نمی‌توانی خانه، زندان و محل دفن مصدق را پیدا کنی. پیرمحمد احمدآبادی در همین باغ و خانه محصور میان درخت‌ها، سخت‌ترین و آخرین سال‌های عمرش را سپری کرد. احمدآباد برای نخست‌وزیر ایران و رهبر ملی‌شدن صنعت نفت رنج‌خانه بود. دكترغلامحسین مصدق پسر او دراین‌باره می‌نویسد: «در طول مدتی كه در محدوده احمدآباد مجبور به اقامت بود چون حشرونشری نداشت روحا از زندگی مقید رنج می‌برد. برای ما هم بیش از هفته‌ای یك‌بار فرصت دیدار معین نشده بود.

پدرم در تبعید احمدآباد بود كه مادرم از دست رفت و تألمی تازه بر غم‌های درونی دیگر بابا افزوده شد. او كه حقیقتا از درگذشت مادرم ملول شده بود در غالب نامه‌هایی كه به تعزیت‌دهندگان خود می‌نوشت، یادآور می‌شد كه از این زندگی به تنگ آمده است و می‌خواهد از رنج و صدمه آن خلاص شود. در حبس و تبعید كسی كه دل به دل او بدهد نبود؛ ناچار در اتاق با تنهایی خویش می‌زیست. در احمدآباد گاهی در باغ و مزرعه گردش می‌كرد و باز به گوشه عزلت اجباری كه پیش از شهریور ۱۳۲۰ هم بدان خو كرده بود، می‌آرمید. مقصود آن است كه در سراسر دوران حبس و تبعید كه به خاطر عشق وطن و خدمتگزاری بدان برایش پیش آمد، رنج بسیار برد.»

شاه پهلوی با کودتای ٢٨ مرداد، او را به زندان خانگی فرستاد؛ کودتایی که با حمایت آمریکا و انگلیس سازماندهی و اجرا شد. دولت انگلیس مشخصا از شخص مصدق کینه داشت. در سال‌های ١٣٢٨ تا ١٣٢٩ خورشیدی شرکت نفت ایران و انگلیس در ایران صاحب بزرگ‌ترین پالایشگاه نفت جهان بود. به نوشته یرواند آبراهامیان، این منبع برای خزانه بریتانیا سالانه ٢٤ میلیون پوند درآمد مالیاتی و ٩٢ میلیون پوند درآمد ارزی به همراه داشت. در این بین تصویب قانون ملی‌شدن نفت، موجب درگیری مستقیم مصدق با دولت بریتانیا شد. انگلیسی‌ها، مالک ٥٠ درصد سهام شرکت نفت انگلیس و ایران بودند و نمی‌خواستند ملی‌شدن را به‌طور کامل بپذیرند.

اگرچه بریتانیا و آمریکا و شاه با کودتا به اهداف کوتاه‌مدت خود که شامل براندازی حکومت مصدق، بازگرداندن شاه و استقرار استبداد سلطنتی بود، دست یافتند اما هرگز نتوانستند به هدف طولانی‌مدت خود؛ یعنی سرکوب جنبش ملی مردم ایران دست یابند.

امروز قطعا مهجورماندن یاد و آرامگاه مصدق به سود کسی نیست. دکتر مصدق در بخشی از دفاعیات خود در سی‌وچهارمین جلسه دادگاه می‌گوید: «موجودیت من و امثال من دربرابر حیات و استقلال و عظمت و سرافرازی میلیون‌ها ایرانی و نسل‌های متوالی این ملت کوچک‌ترین ارزشی ندارد و از آنچه برایم پیش آمد، هیچ تأسف ندارم و یقین دارم وظیفه تاریخی خود را تا سرحد امکان انجام داده‌ام».

نام مصدق و یاد او امروز بخشی از تاریخ حیات، استقلال و عظمت مردم ایران است.

۱۷۶/

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا