عاشقانه های زنی، پا به پای خیانت های شوهر!

یک مادر وقتی از سوی شوهر باغدارش شنید به خاطر هووی جوان باید طلاق بگیرد، میدان را خالی نکرد.  این زن می‌گوید به خاطر پسر نوجوانش که در شرایط سنی بحرانی‌ای قرار دارد، نمی‌خواهد از همسرش جدا شود و اجازه دهد هوویش جای او را در خانه بگیرد. «بابام می‌خواد مامانمو طلاق بده هنوزم نمی‌تونم …

یک مادر وقتی از سوی شوهر باغدارش شنید به خاطر هووی جوان باید طلاق بگیرد، میدان را خالی نکرد.  این زن می‌گوید به خاطر پسر نوجوانش که در شرایط سنی بحرانی‌ای قرار دارد، نمی‌خواهد از همسرش جدا شود و اجازه دهد هوویش جای او را در خانه بگیرد.

«بابام می‌خواد مامانمو طلاق بده هنوزم نمی‌تونم باور کنم که این خواسته بابام واقعی باشه چون هیچ‌وقت شاهد دعواشون نبودم و باهم مشکلی نداشتن اون حتی به من جواب قانع‌کننده‌ای نمی‌ده و تا سؤال می‌پرسم حرف را عوض می‌کنه من هردوشون رو دوست دارم نمی‌خوام بچه طلاق بشم.»

اینها حرف‌های پسر ۱۶ ساله است که در کنار مادرش نشسته و با بغض از قاضی شعبه ۲۶۸ دادگاه ونک چاره‌جویی می‌خواهد.

«معصومه» در حالی که از درخواست شوهرش شوکه است نم اشک روی گونه‌اش را پاک کرد و به قاضی «حسن عموزادی» گفت: ۱۸ سال با همسرم زندگی می‌کردم و هیچ مشکلی با هم نداشتیم حتی به خاطر همسرم چند سال دور از خانواده‌ام در سیرجان زندگی کردم با اینکه در شهر غریب بودم ولی به خاطر علاقه و احترام به محمد شکایتی نمی‌کردم و از شرایط راضی بودم اما زمانی که پسرم دوران دبستان را گذراند همسرم گفت برای تحصیل «امیر» به تهران بیاییم تا اینجا به مدرسه برود و من هم پذیرفتم ولی بعد از خرید خانه برایمان به سیرجان برگشت و گفت نمی‌تواند به خاطر شرایط کاری‌اش تهران بماند و باید برای رسیدگی به باغ پسته به سیرجان برود و من که به همسرم اعتماد کامل داشتم با این کارش مخالفتی نکردم تا به خاطر پیشرفت پسرم این دوری را تحمل کنم با اینکه زندگی کردن در شهر بزرگی مثل تهران و آن هم تنهایی واقعاً کار مشکلی است ولی با آن کنار آمدم.

نوشته های مشابه

در این مدت هر از گاهی «محمد» به دیدن‌مان می‌آمد اما بعد از گذشت یکی دو سال همشهری‌های شوهرم برایش حرف در آوردند و دائماً به من تذکر دادند که حواسم به محمد باشد. آنها می‌گفتند به سیرجان برگردم و شوهرم را تنها نگذارم، ما هم علاقه داشتیم کنار هم باشیم و این همسرم بود که مخالف زندگی ما در آن شهر بود. با اینکه دائماً تماس و پیام‌هایی این‌چنینی داشتم اما هرگز اعتمادم را به محمد از دست ندادم و نمی‌خواستم باور کنم که او به خاطر زن دیگری از من و تنها پسرمان دست کشیده است هرچند که در این مدت حتی شوهرم خرجی‌مان را نمی‌داد و خیلی دیر به دیر و با سختی هزینه زندگی را واریز می‌کرد ولی ما راضی بودیم و به او سخت نمی‌گرفتیم.

این زن ۴۶ ساله ادامه داد: وقتی تهدید‌ها و تماس‌ها از زن ناشناسی برایم ارسال شد فهمیدم شایعه نیست و همه حرف‌ها حقیقت دارد. عید بهترین زمان برای رفتن به سیرجان بود تا هم جواب سؤال‌هایم را از محمد بگیرم و هم تکلیف زندگی‌ام روشن شود و به حقیقت ماجرا پی ببرم.

وقتی همه اتفاقات را برای شوهرم تعریف کردم او منکر هر رابطه‌ای با شخص دیگری شد، من هربار که از او سؤال می‌کردم او عصبانی می‌شد و هیچ جوابی نمی‌داد حتی در ایام عید به هزار بهانه ما را در خانه نگه‌داشت و هیچ جا نبرد و بعد از آن به خاطر پسرم به تهران برگشتیم تا به مدرسه برود اما اواخر فروردین ماه در کمال ناباوری با برگه درخواست طلاق روبه‌رو شدم که از سوی شوهرم برایم ارسال شد و این فقط به خاطر اعتراض‌های من است.

با اینکه دیگر باور کرده بودم صحبت‌های اطرافیان واقعیت دارد و همسرم با خانم مهندسی که تفاوت سنی زیادی با او دارد برای رسیدگی به باغ دائماً در حال رفت و آمد به خانه‌مان است، بازهم دلم نمی‌خواهد زندگی‌ام را ویران کنم.

این زن در پاسخ به سؤال قاضی که پرسید الان شوهرت کجاست؟ با افسوس سری تکان داد و گفت: محمد با همان زن به یکی از کشورهای خارجی رفته‌اند و در ایران نیستند، هنوز هم به یاد دارم روز آشنایی‌مان را که در فرودگاه به استقبال مادرم می‌رفتیم و محمد نیز همراه خانواده‌اش بود و بعد از دیدن من نزدمان آمد سپس مراسم خواستگاری خیلی سریع انجام شد اما حالا او بی‌من و پسرم با زن جوانی که هیچ جایی در زندگی‌مان نداشته از همان فرودگاه به ماه عسل رفته است.

این زن که بغض راه گلویش را بسته بود به قاضی شعبه ۲۶۸ دادگاه ونک گفت: با همه این بی‌معرفتی‌ها و کم لطفی‌اش در حقمان من نمی‌خواهم طلاق بگیرم و از همسرم جدا شوم هرچند که او در آخرین حرف‌هایش گفته پس از طلاق تنهایمان نمی‌گذارد و به دیدارمان می‌آید ولی این دیگر چه زندگی است؟ من همسرم را دوست دارم و می‌خواهم به زندگی‌ام ادامه دهم، دلم نمی‌خواهد پسرم با برچسب فرزند طلاق در جامعه تردد کند آن هم در سنی که واقعاً احتیاج به حمایت من و پدرش دارد.

در این مدت بااینکه امیر در رشته ریاضی فیزیک درس می‌خواند و از شاگردان زرنگ است اما افت تحصیلی کرده و این‌ها از چشمان همسرم دور است نمی‌خواهم با لجبازی و بی‌فکری آینده پسرم را خراب کنم و حتی نمی‌خواهم مهریه ۱۱۰ سکه‌ام را به اجرا بگذارم و این بازی ناجوانمردانه را ادامه دهم.
بنا براین گزارش، قاضی عموزادی با شنیدن اظهارات این زن، رسیدگی به این پرونده را در دستور کار خود قرار داد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا