رضا رشیدپور: به ده‌نمکی گفتم دستمال به دست

موبنا -او همچنین گفته است بعد از مصاحبه با سحر قریشی، این بازیگر شهرتش بیشتر شد. رشیدپور اما معتقد است باید از مسعود ده نمکی تقدیر شود که به جای بالا رفتن از سفارت و پرتاب کوکتل مولوتف به فیلمسازی روی آورده است. رشیدپور در طول سال های گذشته به عنوان مصاحبه کننده ای شهرت …

موبنا -او همچنین گفته است بعد از مصاحبه با سحر قریشی، این بازیگر شهرتش بیشتر شد. رشیدپور اما معتقد است باید از مسعود ده نمکی تقدیر شود که به جای بالا رفتن از سفارت و پرتاب کوکتل مولوتف به فیلمسازی روی آورده است.

رشیدپور در طول سال های گذشته به عنوان مصاحبه کننده ای شهرت یافته که مهمانان خود را به چالش می‌کشد و این بار در مقام مصاحبه شونده حرف‌های جنجالی زده است. بخش‌هایی از حرف‌های او را بخوانید:

– هیچ وقت ارتباط سیاسی با آقای قالیباف نداشتم، اما در یک برهه زمانی که همه می دانیم، روتوش شده ترین و قابل پذیرش ترین سیاستمدار فعال در عرصه اجتماعی آقای قالیباف بود و به جهت هایی جذابیت بیشتری به دیگران داشت؛ تحصیلکرده تر، خلبان و دارای گرایش های فکری جوان پسندانه تر. طبیعی است که من هم در اتفاق رسانه ای ایشان نزدیک تر و راحت تر بودم اما این به معنای حامی آقای قالیباف بودن یا ارتباط سیاسی داشتن با ایشان هیچ وقت نبوده و نیست و نخواهد بود.

– من مسئول فرهنگی مملکت نیستم . اما یک رودربایستی خیلی مهم و حیاتی بین من و همکارانم وجود دارد. وقتی من خواننده ای را دعوت می کنم، فردا نمی توانم بگویم ببخشید، شهرداری پول نداد. حتی فرش زیر پایم را هم می فروشم تا آن هنرمند راضی بشود. شاید الان بیشتر از ۱۲ سال است که با هنرمندان مختلف در برنامه های مختلف همکاری کرده ام و هیچ کس، ریالی اختلاف حساب با رضا رشیدپور ندارد. به خاطر اینکه لازم باشد فرش زیر پایم را هم برای این کار می فروشم اما از این کار راضی نیستم. من نه مسئول فرهنگ مملکت هستم و نه علاقه ای دارم از جیب شخصی خودم، هزینه کنم.

– شغل من اجراست. وقتی در مقام مجری پشت تریبونی قرار می گیرم، حافظ امانت و دیسیپلین مدنظر کارفرما هستم. هر چند در برنامه جشن «اخراجی ها» هم اگر دوربین تان را بچرخانید، می بینید که این چالش حتر در صحنه جشن «اخراجی ها» هم به وجود آمد. زمانی که آقای ده نمکی من را مجری دم دست خطاب کرد، من هم ایشان را کارگردان دستمال به دست خطاب کردم و زمانی که مردم از سالن خارج می شدند، شاید بیش از ۶۰ درصدشان از من تشکر می‌کردند بابت این که فراز این برنامه همین چالش دستمال به دستی و دم دستی بود. فکر می کنم در مقام مجری این اتفاق نباید می افتاد، چون من آنجا حافظ منافع صاحب تریبون باید باشم اما بالاخره افتاد.

– آقای ده نمکی همین که به سمت فیلمسازی رو آورده اتفاقا به نظرم باید شما هم تشویقش کنید. کاش همه آدم هایی که حرف برای گفتن دارند، از قلم، از دوربین برای حرف زدن استفاده کنند. خیلی بهتر از این است که از دیوار سفارت بالا بالا برویم و کوکتل مولوتف پرت کنیم! بیاییم همه افکار را به این سمت دعوت کنیم که آقا بنویس، فیلم بساز و چاپ کن.

– شبکه «ایرانیان» می توانست به عنوان یک شاهراه رسانه ای در فضای بسته رسانه ای کشورمان تلقی شود و به دلایلی که احتمالا می دانید، نشد. اما آن ۳۰ درصدی که محقق شد چیست؟ این که چند جوان با امکانات ساده فنی در خیابان جردن تهران می توانند برنامه ای بسازند که مورد توجه مردم قرار بگیرد و حامی مالی جذب کند. آن ۳۰ درصد نتیجه ای است که ما به آن رسیدیم و البته در آن زمان یک نقد کاملا پرکتیکال و عملگرایانه به سازمان صداوسیما بود؛ تقابل سازمانی با ۳۸ هزار و ۵۰۰ نفر پرسنل و این همه امکانات فنی، این طرف هم پنج تا جوان با دو سه دوربین.

– من می توانم بگویم « I am media» من یک رسانه هستم، اما نمی توانم بگویم بزرگ تر از صداوسیما هستم. من غلط بکنم که بگویم بزرگ تر از صداوسیما هستم. صداوسیما با این همه نیرو و این همه تجهیزات، اصلا من در مقابل عظمت صداوسیما دیده نمی شوم اما من به اندازه خودم رسانه ام.

– آقای حسین فریدون [برادر رئیس جمهوری] از دوستان سال ۷۴ من است، نه سال ۷۲ گمانم. آقای رفسنجانی سال ۷۲ پتروشیمی اهواز را افتتاح کرد و ۲۲ سال است که من و آقای حسین فریدون با همدیگر سابقه رفاقت داریم. از آقای فریدون و دفتر محترم شان خواهش می کنم اگر جایی یک سکه بهار آزادی به من داده اند، یا یک جایی سفارش مرا داشتند یا نامه ای برای من امضا کردند، حتما رسانه ای اش بکنند تا مردم بدانند چه کسی از رضا رشیدپور حمایت می کند.

– تابستان آقای ضرغامی را جایی دیدم. مرا دعوت کردند که مهمان برنامه شبکه سه در صبحگاه باشم. من هم آنقدر دلم برای پخش زنده تنگ شده بود که بی هیچ حاشیه ای پذیرفتم و گفتم حتما می آیم، چون خیلی دلم برای پخش زنده تنگ شده است. رفتم لباس خاصی هم خریدم که گفتم بگذار مردم مرا پس از سال ها که در تلویزیون می بینند، نونوار ببینند. شب قبل از برنامه به من زنگ زدند که فلان کس مخالفت کرده و نمی توانید بیایید. آن وقت خیلی ناراحت شدم، جاده شمال هم بودم و داشتم بر می گشتم تهران به خاطر همین برنامه تلویزیونی. شاید نزدیک به نیم ساعت خیلی ناراحت بودم و احساس کردم که چقدر من تلویزیون را دوست دارم که وقتی مخالفت کردند، این همه ناراحت شدم.

– من هیچ نیازی ندارم کسی مرا با خودش جایی ببرد. من خودم آنقدر کسی هستم که اگر لازم باشد دیگران را می آورم اینجا (دید در شب) کار کنند. اصلا نیازی به این ندارم که کسی مرا به قوه قضاییه، به کشتیرانی ببرد. من کارم را بلدم و همین جا (دید در شب) می نشینم، کارم را انجام می دهم و کسی هم لازم باشد، اینجا می آورم. ضرغامی من را کجا ببرد؟ پورمحمدی من را کجا ببرد؟ غرور نه، اما اعتماد به نفس رسانه ای دارم که کارم را بلدم و لازم نیست کسی مرا جایی ببرد. همین که راه مرا سد نکنند، همین کفایت می کند.

– (برای حضور در «دید در شب») به من سه چهار تا مهمان خیلی خوب ورزشی پیشنهاد کردند، همه چیز آماده شد که تشریف بیاورند. گفتم سوادم در ورزش هرچقدر هم زیاد باشد اندازه عادل فردوسی پور نیست. وقتی کسی می تواند کاری را بهتر از من انجام دهد، من هیچ وقت آن کار را نمی کنم. چون ورژن بهتر از رضا رشیدپور هست. من کاری را می کنم که ورژن بهتر از رضا رشیدپور نباشد.

– همان شبی که آقای عبدالعلی زاده (وزیر مسکن دولت اصلاحات) در برنامه ما صحبت می کرد، آقای احمدی نژاد مهمانی شام داده و سران ذوالجلال و الاکرام صداوسیما را هم دعوت کرده برای شام! بعد آنجا به آقای ضرغامی گلایه می کند که این تلویزیون شما، ما را دارد بد می زند! آقای ضرغامی هم می گوید «کی؟ کجا؟ کی؟» ایشان تلویزیون را روشن می کند که شبکه ها را مرور کند، عدل شبکه پنج، «شب شیشه ای» با علی عبدالعلی زاده است. همه یک لحظه یک جوری می شوند و می بینند که آقای عبدالعلی زاده دارد آن حرف ها را می زند. احمدی نژاد می گوید: «بیا، بفرما. این همانی است که داشتم می گفتم.» آقای ضرغامی، بنده خدا هم همان جا می بیند وضع خراب است، برگشتند و دستور توقیف برنامه را دادند.

– آقای رادان (سردار رادان) یک هفته پس از آن گفت و گوی جنجالی، در برنامه «شب شیشه ای» هم حضور پیدا کردند، گفت و گوی متفاوتی بود و درباره فرزاد حسنی هم در همان برنامه صحبت شد، اما معتقدم گفت و گویی که در «کوله پشتی» با آقای رادان انجام شد، گفت و گوی استاندارد و حرفه ای نبود. بارها این را به خود فرزاد حسنی هم گفته ام. مدیوم رسانه آن هم رسانه ای در حد صداوسیما، جای چالش های شخصی نیست و یک مقدار شانیت مهمان و موازین حضور مهمان را باید رعایت کنیم.

– پیام های امنیتی من را نمی ترساند ولی عقل من را به کار می اندازد. مثل برخی نیستم که پرچم شان «بیا منو بگیر است» . اصلا دلم نمی خواهد وارد چالش امنیتی شوم. من آدم فرهنگی‌ام. چریک که نیستم.

– هیچ کدام یک از برنامه های من در «دید در شب» سانسور نشده، یک فریمش هم سانسور نشده جز برنامه آقای جوانفکر که آن را کامل پخش نکردم، گفتم در موقعیتی که بتوانم، برنامه را کاملا بدون سانسور پخش کنم، پخش می کنم. دوم اینکه گفت و گو با آیت الله شجونی نزدیک به سه ساعت و نیم بود، دو نسخه داریم، اصلی و خلاصه شده که نسخه خلاصه شده نه سانسور شده را منتشر می کنیم.

– سحر قریشی یکی از دوستان خیلی خیلی خوب من است و برخلاف تصور مخاطب و افکار عمومی ، بسیار خدمت خودش و خانواده اش ارادت دارم. دوست هم هستیم وهنوز رابطه مان با قدرت بیشتر هم ادامه دارد و قصد و غرض این نبود که به قول شما سحر قریشی نابود شود. من فکر می کنم پیش از آن ماجرا هم کسی به این دلیل که سحر قریشی آمانو را می شناسد، نمی رفت فیلمش را ببیند. البته اگر کاپولا را نشناسد هم چیزی از فروش فیلمش کم نمی کند ولی خیلی از معادله ها را در حوزه فرهنگی شفاف می کند. بنابراین من فکر نمی کنم آسیبی به جهت کاری به سحر رسیده باشد، فبها که مشهورتر هم شد و پیشنهادهای بهتری هم به او خواهد شد.

– شهرام جزایری مرا مغلوب کرد؟ شهرام جزایری که سهل است، شهرام جزایری با کل خاندانش هم در گفتگو نمی تواند مرا مغلوب کند. این را نخستین بار است که دارم می گویم. آقای جزایری به شدت از ابتدای گفت و گو خواهش می کرد که بچه اش جلوی دوربین بیاید و اتفاقا درخواست شدید آقای جزایری بود که از فرزندشان بپرسم که «مدالت را بابا خریده یا خودت بدست آوردی؟»

منبع:اعتماد

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا