بازگشت اصولگرايان به احمدی نژاد؟

لحن اين جملات آشناست و تا سال۹۲ اينگونه اظهارات زياد به گوش ملت رسيده است. همو كه هشت سال رئيس‌جمهور بود و پس از آن نشاني از او نبود تا روز پنجشنبه كه در ورامين پشت تريبون رفت و در يادواره شهداي عمليات خيبر سخنراني كرد. شايد مصداق كردن شخص احمدي‌نژاد در اين گزارش صحيح …

لحن اين جملات آشناست و تا سال۹۲ اينگونه اظهارات زياد به گوش ملت رسيده است. همو كه هشت سال رئيس‌جمهور بود و پس از آن نشاني از او نبود تا روز پنجشنبه كه در ورامين پشت تريبون رفت و در يادواره شهداي عمليات خيبر سخنراني كرد.

شايد مصداق كردن شخص احمدي‌نژاد در اين گزارش صحيح نباشد و بايد جريان اصولگرايي مخاطب قرار گيرد، جرياني كه مدت‌هاست خود را مقصر مي‌دانست به واسطه رايي كه در سال‌هاي ۸۴ و ۸۸ به نام احمدي‌نژاد به صندوق ريخته بود اما اكنون ظاهرا از آن حالت خارج شده و مسير ديگري را آغاز كرده است. اصولگرايان از لحن احمدي‌نژاد در تخطئه يك گروه بدون نام آوردن از آنها را نمي‌پسنديدند و پس از ۹۲ بود كه هر بخشي از اصولگرايي از اين نحوه رفتار احمدي‌نژاد اعلام برائت مي‌كرد اما اكنون كه او گفته است: «امروز بعضي‌ها تئوري‌پردازي مي‌كنند و براي انقلاب‌ها دوره‌هاي مختلف را مشخص مي‌كنند و اتفاقاتي را به عنوان شاهد قرار مي‌دهند و مي‌گويند كه دوران انقلاب تمام است. خيال كردند كه بساطي درست كنند و چيزي رد و بدل كنند و پشت تريبون‌ها قيافه فاتح بگيرند كار تمام شده است.

اين افراد انقلاب كشورهاي ديگر را در نظر مي‌گيرند و مي‌گويند كه عمر انقلاب ما ديگر تمام است. آن كساني كه انقلاب را به اين معنا تفسير مي‌كنند در ذهنشان اين است كه انقلاب حاصل تجمع انرژي‌هاي منفي در دل جامعه در طول زمان است. آن كساني كه مي‌گويند انقلاب دوراني دارد و تمام مي‌شود منظورشان انقلابي است كه مردم فشارهاي مختلف را در دل خود جمع مي‌كند و به يك باره فوران مي‌كند و بعد از اينكه تخليه شد اين انقلاب تمام مي‌شود. انقلاب عظيم ملت ايران از اين جنس نيست چون اگر از اين جنس بود پس ديگر اين همه توطئه و دشمني و فشار نياز نبود.»

احمدی‌نژاد در ادامه بیان کرد: «در درون مردم ما تغییری به‌وجود آمد و تحولات انقلاب ناشی از تحولات درونی مردم است که این دیگر نقطه پایانی ندارد و تا زمانی که مردم به‌دنبال تکامل و خداخواهی است به‌دنبال همین انقلاب نیز هستند. اگر کسانی به خاطر منافع محدود و شخصی و گروهی قیام کنند اولا آنقدر فداکاری نمی‌کنند که با دست خالی کفن بپوشند و به جلوی تانک‌ها بروند والا مانند سیاسیون عالم می‌شوند که مدعی سیاستمداری هستند ولی حاضر نیستند که سیلی به خاطر مردم بخورند و سختی بکشند. اگر شیاطین خیال کردند که حرکت انقلابی ملت ایران متوقف می‌شود این یک خواب بدون تعبیر است.»

وی افزود: «افرادی این صحبت‌ها را افراطی‌گری و تندروی می‌دانند، که اگر این را به‌عنوان افراطی‌گری قبول کنیم نعوذبالله باید بگوییم خدا نخستین افراطی‌گر است؛ زیرا خداوند متعال زمانی که گفت به انسان سجده کنید همه قبول کردند به جز شیطان که استکبار و تکبر کرد و خودش را برتر دانست که آن زمان خدا او را رجیم خواند.» احمدی‌نژاد با بیان اینکه امروز حکومتی که در آمریکا فرمانروایی می‌کند حکومت شیطان است زیرا بدترین خفقان‌ها را در دنیا به‌وجود می‌آورد ولی شعار آزادی بیان می‌دهد بیشترین پرچم‌ها را نابود می‌کند ولی شعار صلح می‌دهد اضافه کرد: «امروز می‌بینیم که پیچیده‌ترین بمب‌ها و سلاح‌های آدم‌کشی را تولید و به کار می‌برند و برای همین‌ها آمریکا شیطان بزرگ است.

دلیل این‌که با ما به این میزان دشمن هستند این است که متوجه شدند تحول بزرگ در دل ملت ایران اتفاق افتاده است پس به‌دنبال آن هستند که واقعه کربلا را مجددا تکرار کنند. بعضی افراد هستند که خود را وارث و مالک انقلاب می‌دانند، اگر مردم یک‌هزار و ۴۰۰سال قبل این فریب را خوردند امروز باید بگوییم مردم و ملت ایران هرگز این فریب را امروز نمی‌خورند. عباسیان با نام پیامبر حکومت کردند ولی ۱۰پیامبر را کشتند. جمهوری اسلامی فرصتی برای ادامه راه انقلاب اصلی است ولی اگر کسی پایش را کج گذاشت دیگر جمهوری اسلامی کج نشده است. بعضی‌ها فکر می‌کنند که امام خمینی(ره) به آمریکا گفت «شیطان بزرگ» این یک حرف تبلیغاتی بوده است، ولی امام هیچ وقت کلام تبلیغاتی نمی‌زدند.»

نقش احمدي‌نژاد در سال ۹۵

احمدي‌نژاد شاید فرد زيركی است که پس از مدت‌ها سكوت اكنون كه شاهد اختلافات ميان اصولگرايان كه ناشي از باخت در انتخابات اسفندماه است زمينه بازگشت را فراهم مي‌بيند و ياران او براي آماده‌سازي اين حضور مجدد عزم خود را جزم كرده‌اند. مثلا عبدالرضا داوري مي‌گويد: «اصولگرايان از سال ۹۰ به بعد دچار اشتباهات محاسباتي شدند و با آقاي احمدي‌نژاد و دولت سابق مرزبندي كردند. سال۸۱ آقاي احمدي‌نژاد به عنوان يك كنشگر سياسي در انتخابات شوراي شهر دوم وارد صحنه شدند كه از آن سال تا سال۹۰ كه اصولگرايان كنار آقاي احمدي‌نژاد بودند، طي اين مدت جريان اصولگرا توانست از اين همراهي استفاده كند و مناصب مهمي را در دستگاه‌هاي اجرايي از آن خودش كند.

بعد از مرز‌بندي كه بين اصولگرايان و جريان آقاي احمدي‌نژاد به درخواست خود اصولگرايان اتفاق افتاد، باعث شد كه جريان اصولگرا از ظرفيت آقاي احمدي‌نژاد محروم شود و در دو انتخابات متوالي يعني خرداد۹۲ و اسفند۹۴ شكست بخورد و اگر اين رويه را اصلاح نكنند، ديگر امكان بازگشت اين جريان به مناسبات قدرت با شيوه انتخابات وجود ندارد.» اين اظهارات معنايي جز ايجاد احساس گناه در اصولگرايان و سوق دادن آنها به سمت احمدي‌نژاد دارد.

بازهم آنها در فكر ايجاد دوگانگي هستند چون برد خود در سال۸۴ را مديون آن هستند. وقتي از داوري اين سوال پرسيده مي‌شود كه فكر مي‌كنيد در سال ۹۵ كشور به چه سمتي مي‌رود كه فضا براي ورود آقاي احمدي‌نژاد مهيا مي‌شود، مي‌گويد: «معتقدم ائتلافي حول محور آقاي هاشمي شكل گرفته است؛ يعني آقاي هاشمي به عنوان يك محور دو بازوي خود را به صحنه آورده‌اند.

بازوي چپشان اصلاح‌طلبان هستند و بازوي راستشان هم كساني هستند كه خود را اصولگرا ناميدند. به‌نظرم ما در صحنه سياست در سال ۹۵ با يك جغرافياي جديدي روبه‌رو مي‌شويم. يعني اصولگرايي و اصلاح‌طلبي متعارف تبديل مي‌شود به طيف‌بندي جديد در صحنه سياسي كه يك طرف آقاي هاشمي که تئوري بقا و ادغام سياست همراهي با نظام جهاني را دنبال مي‌كند و طرف ديگر هم جبهه‌هايی كه برنامه صيانت از انقلاب را دارند، طيف جديدي را شكل مي‌دهند.» و در تعريف جايگاه احمدي‌نژاد در اين دسته‌بندي توضيح مي‌دهد: «مهم‌ترين فردي كه مي‌تواند محوريت جبهه مقابل هاشمي را در دست بگيرد، شخص احمدي‌نژاد است؛ يعني فرد ديگري اين جامعيت را ندارد كه به‌صورت همزمان هم در حوزه سياست خارجي و هم عدالت‌خواهي منافع انقلاب را نمايندگي كند.»

شايد بهترين پاسخ به اين توهمات در هفتم اسفند داده شد كه طیف مورد اشاره داوری حتي توان فرستادن يك نماينده از طيف خود به مجلس را نداشت. تلاش حاميان احمدي‌نژاد براي مصادره به مطلوب شرايط سال ۹۴ هم قابل تامل است به ويژه آنجا كه داوري اظهار می‌کند: «يك هم‌افزايي از سال۸۱ بين احمدي‌نژاد و اصولگرايان ايجاد شده بود. آقاي احمدي‌نژاد بالقوه حدود ۵۰‌درصد از آراي عمومي را باتوجه به ويژگي‌هاي فردي، شخصي و گفتماني‌شان در اختيار دارند و اين كف آرايي است كه آقاي احمدي‌نژاد در نظرسنجي‌هايش نشان داده است.

اصولگرايان به طور سنتي حدود ۱۵ و نهايتا ۲۰‌درصد رأي جامعه را دارند كه وقتي اين رأي در هم‌افزايي با آقاي احمدي‌نژاد در مقابل اقبال عمومي قرار مي‌گيرد، يك پايگاه رأي ۶۵‌درصدي براي اين ائتلاف شكل مي‌گيرد. اما اصولگرايان با اشتباه راهبردي‌شان خودشان را از اين ظرفيت رأي محروم كردند.» نكته جالب در تحليل داوري اين است كه احمدي‌نژاد را اصولگرا نمي‌داند و راي به او را جدا از راي اصولگرايان به احمدي‌نژاد مي‌داند كه البته اين هم ناشي از نمايش زرنگي آنهاست كه مي‌خواهند اينگونه القا كنند كه نبايد گلايه‌هاي اصولگرايان از احمدي‌نژاد را به همه افرادي نسبت داد كه خود را اصولگرا مي‌دانند.

در نهايت به نظر می‌رسد احمدي‌نژادي‌ها از هم‌اكنون به دنبال بهره از اختلاف ايجاد شده ميان اصولگرايان هستند و مي‌خواهند احمدي‌نژاد را ناجي جريان اصولگرايي معرفي كنند تا در انتخابات سال۹۶ بار ديگر بخت او را بيازمايند شايد هم مي‌خواهند با تنفس مصنوعي، خودشان را قبراق نشان دهند اما از اين حقيقت نبايد غافل بود كه اين امكان وجود دارد بخشي از اصولگرايان كه در اختلافات سال۹۴ دچار دلزدگي از رفتار غيراحمدي‌نژادي‌ها شده‌اند، روي خوش به احمدي‌نژادي‌ها نشان دهند.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا