فقط زنده نباشیم

نادر هوشمندیار استاد دانشگاه:  درواقع جامعه ما این روزها به‌خوبی نشان می‌دهد که جامعه‌ای زنده است، اما آیا این زنده بودن مولفه «پویایی» را نیز با خود به همراه دارد؟ نگارنده بر این باور است که زنده بودن و حرکت داشتن شرط کافی برای رسیدن به مطلوبیت نیست و حتی گاهی می‌تواند متغیرهای وابسته و …

نادر هوشمندیار استاد دانشگاه:  درواقع جامعه ما این روزها به‌خوبی نشان می‌دهد که جامعه‌ای زنده است، اما آیا این زنده بودن مولفه «پویایی» را نیز با خود به همراه دارد؟ نگارنده بر این باور است که زنده بودن و حرکت داشتن شرط کافی برای رسیدن به مطلوبیت نیست و حتی گاهی می‌تواند متغیرهای وابسته و مستقل را برای طراحی یک سیستم منسجم جهت پیشرفت، با موانع زیادی همراه سازد. نمی‌خواهم بگویم که در فرآیند تجهیز سیستم‌های صعود و توسعه، زنده بودن گاهی نقش یک متغیر مزاحم را بازی می‌کند، اما ظاهرا چاره‌ای نداریم جز آنکه این شوخی نه‌چندان خوشایند را بپذیریم که زنده بودن پارازیت و مزاحمت‌هایی را تولید می‌کند که جامعه یا ارگانیزم هدایت‌کننده جامعه باید با تکیه بر عقلانیت ابزاری، این متغیر مزاحم را به عناصر خنثی یا در بهترین حالت به عناصر تقویت‌کننده مسیر توسعه تبدیل کند. موضوع اینجاست که به نظر می‌رسد توسعه درحال حاضر و در ایران نیز شرایط زنده بودن را بیشتر از شرایط پویایی تجربه می‌کند. برای نیل به هدف برتر در مفاهیم توسعه نیاز به پویایی وجود دارد و پویایی نیز زمانی به دست می‌آید که جامعه حیرت‌زده یا جامعه‌ای که هر روز با حیرت‌های متنوعی دست به گریبان می‌شود، از میانگین این حیرت‌ها شادمان باشد. اما آیا در جامعه ایران نیز چنین تحلیل و تفسیری وجود دارد و می‌توان مدعی وجود این میانگین سفید شد؟ تعارف‌های مرسوم و دیکته شده رسمی را اگر کنار بگذاریم و اگر تنها به خاطر توسعه سخن بگوییم، ساده‌تر می‌توان این واقعیت را پذیرفت که بسیاری از خلق‌کنندگان حیرت در جامعه ما در مقابل پویایی ایستاده‌اند و این ایستادگی آنان درواقع به منشی ضد توسعه تبدیل شده است. این اتفاق که همه نسبت به روند شکل‌گیری توسعه در دو سال و نیم ‌ گذشته علاقه‌مند شده‌اند، بسیار مفید است، اما اینکه خودآگاه و ناخودآگاه، گروهی از این طیف افراد با ادله‌ها و تفسیرهایی که ارایه می‌دهند، درواقع خواستار توقف تحرکات موجود می‌شوند نیز می‌تواند یک اقدام مفید باشد. ما ظاهرا فراموش کرده‌ایم که طی سال‌های ٨٤ تا ٩٢ توسعه (همه وجوه آن) در ایران ضربه‌ای بزرگ را متحمل شده است. این ضربه به وضوح و در مقابل دید همه شهروندان بر پیکر توسعه کشور وارد شد. در همان زمان و طی آن سال‌ها کارشناسان زیادی نسبت به شکل گرفتن فاجعه در روند توسعه ایرانی هشدار می‌دادند. طبیعی است که بعد از آن فرآیند، امروز مشکلات بسیار بزرگی وجود داشته باشد.
اما جالب اینجاست که هنگام ایجاد این مشکلات در سال‌های گذشته بسیاری از معترضان امروز ساکت بودند و حالا که قرار است به هر نحوی با تکیه بر عقلانیت، آن آسیب‌ها برطرف شود، خیلی از آن ساکت‌ها صاحب صدای بلندی شده‌اند. این دقیقا یکی از مصادیق «فقط زنده بودن جامعه» و ایجاد حیرت در آن است؛ چون ظاهرا نمی‌توانیم سنجشی معتبر برای تاثیر رفتارهای خود ارایه دهیم و عمق آنها را در ویرانی توسعه محک بزنیم. در این مسیر عجیب و بسیار تعجب‌برانگیز است که برخی بدون توجه به سطح دانش و آگاهی خود، این اجازه را به خود می‌دهند که پیچیده‌ترین تصمیم‌سازی‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را مورد انتقاد قرار دهند و از اساس آنها را بیهوده بدانند. حواشی متعددی که پیرامون قراردادهای جدید وزارت نفت به‌وجود آمد، مصداق این ادعاست. حتما دیپلماسی نفت آن هم برای کشوری که سال‌ها هزینه‌های سنگینی برای ضعف مدیریت داده و کفگیرش به ته دیگ خورده است، مولفه‌ای با راهبردها و راهکارهای به‌مراتب سخت و پیچیده است. چگونه عده‌ای بدون کمترین تجربه و دانش در زمینه دیپلماسی نفت، آن هم در شرایط دنیای امروز به خود اجازه می‌دهند با هر کنشی که تمایل به خروج از بن‌بست دارد، این‌چنین برخورد کنند. جامعه ما نیاز به زنده بودن دارد و باید هر دم از این زنده بودن توأم با حیرت و تعجب‌های ماندگار باشد. اما این نوع بودن و ماندنِ بدون پویایی، مسیر آینده را با گره‌های فراوانی مواجه می‌سازد. ما ایرانی‌ها، امروز بیش از هر زمان دیگری نیاز داریم تا نگران آینده توسعه در سرزمینمان باشیم. پس به خاطر توسعه و فردای بهتر برای نسل آینده همه باید لطف کنیم و فقط حضور نداشته باشیم، بلکه باید به‌گونه‌ای زندگی کنیم که به جای ویرانی از خود نقشی سازنده برای فردا به جای بگذاریم. ان‌شاءالله

۱۷۹/

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا