جنجال هووی قاتل در دادگاه جنایی

ساعت ٨ صبح روز چهاردهم مهر ‌سال ٩٣ به ماموران کلانتری ١٠٩ بهارستان خبر یک جنایت رسید. ماموران پلیس بلافاصله برای بررسی موضوع راهی محل شدند و تحقیقات خود را دراین‌باره آغاز کردند. قتل در ساختمانی قدیمی و سه طبقه در محله بهارستان رخ داده بود. یکی از واحدهای این آپارتمان قدیمی در شعله‌های آتش …

ساعت ٨ صبح روز چهاردهم مهر ‌سال ٩٣ به ماموران کلانتری ١٠٩ بهارستان خبر یک جنایت رسید. ماموران پلیس بلافاصله برای بررسی موضوع راهی محل شدند و تحقیقات خود را دراین‌باره آغاز کردند. قتل در ساختمانی قدیمی و سه طبقه در محله بهارستان رخ داده بود. یکی از واحدهای این آپارتمان قدیمی در شعله‌های آتش سوخته بود و پس از اطفای این حریق از سوی ماموران آتش‌نشانی، جسد زن جوانی در این خانه کشف شده بود. این زن ٣٩ ساله با ضربات چاقو و به طرز هولناکی در خانه خودش کشته شده بود. مشخص بود که عامل این جنایت پس از کشتن زن جوان خانه را به آتش کشیده و متواری شده است. هنوز مشخص نبود که چه کسی دست به این قتل زده است. تحقیقات ماموران نشان می‌داد که این زن به همراه شوهر و فرزندش در این خانه زندگی می‌کرده و در طبقه بالا نیز خواهرشوهر و مادرشوهرش زندگی می‌کرده‌اند. روز حادثه نیز شوهر وی در خارج از تهران به ماموریت کاری رفته بوده است.
جنایت زنانه
هنوز هیچ‌کس نمی‌دانست که چه ماجرای جنجالی پشت پرده این جنایت وجود دارد. تیم تجسس در نخستین گام از تحقیقات خود دوربین مداربسته مقابل خانه را بررسی کردند و همین کافی بود تا راز این جنایت معمایی فاش شود. درست در ساعت جنایت، کسی که وارد خانه مقتول شده بود، زن جوانی بود که مشخص شد همسر موقت شوهر مقتول است. این موضوع خبر از یک جنایت زنانه می‌داد که در آن زن جوان قربانی توطئه شوم هوویش شده بود. بنابراین مظنون شماره یک این پرونده خیلی زود از سوی کارآگاهان پلیس بازداشت شد.
اعتراف به حسادت مرگبار
این زن تحت بازجویی قرار گرفت و درحالی‌که ابتدا سعی در انکار جنایت داشت، درنهایت به یک حسادت مرگبار اعتراف کرد و گفت: «مدتی بود که به عقد موقت شوهرم درآمده بودم. من به‌شدت عاشق شوهرم بودم و تقریبا ١٥ سالی می‌شد که این علاقه وجود داشت. اما به دلایلی مجبور به ازدواج اجباری شدم و بعد از طلاقم، با شوهرم به صورت موقت ازدواج کردم اما همیشه به زندگی او و همسرش حسادت می‌کردم. دوست داشتم شوهرم همیشه پیش من باشد و از این‌که به خانه خودشان و پیش همسر اولش می‌رفت، ناراحت بودم. برای همین روز حادثه درحالی‌که شب قبلش، کلید خانه مقتول را از خانه خواهرشوهرم برداشته‌بودم، صبح زود به خانه این زن رفتم و پس از این‌که با او درگیر شدم، با ضربات چاقو جانش را گرفتم. بعد از آن درحالی‌که مواد اشتعال‌زا با خودم برده بودم، خانه‌شان را به آتش کشیدم و فرار کردم. آن روز شوهرم برای انجام کارهایش به عسلویه رفته بود.»
اظهارات ضدونقیض و بازسازی صحنه قتل
این اعترافات درحالی مطرح شد که زن جوان در ادامه اظهارات ضدونقیض دیگری را مطرح کرد. او این‌بار به ماموران پلیس گفت: «من به درخواست شوهرم و به‌خاطر این‌که شماره پلاک خودرو مقتول را از خانه‌اش بردارم، به آن‌جا رفتم ولی در خانه با مقتول روبه‌رو شدم و با هم درگیر شدیم. در این درگیری هم من مجبور به قتل شدم. اما باور کنید قصد قبلی برای کشتن این زن نداشتم و هیچ حسادتی هم به او نمی‌کردم.» با این اعترافات، زن جوان صحنه قتل هوویش را با جزییات این جنایت بازسازی کرد و درنهایت این پرونده جنجالی برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه
صبح دیروز این زن تحصیلکرده که لیسانس اقتصاد دارد، در مقابل قاضی اصغرزاده رئیس شعبه هشتم دادگاه کیفری و مستشارش ایستاد و اینبار به‌طور کامل منکر جنایت شد. در ابتدای این جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند. پس از آن پدر و مادر مقتول درحالی‌که اشک می‌ریختند از دادگاه تقاضای قصاص قاتل دخترشان را کردند. مادر مقتول به هیأت قضائی گفت: «نه‌تنها از این زن بلکه از دامادم هم شکایت دارم. او با خیانت به دخترم، زندگی او را نابود کرد و باعث این جنایت شد.»
در ادامه جلسه، زن جوان در مقابل قضات دادگاه ایستاد. قاضی اصغرزاده اتهامات متهم را به وی تفهیم کرد که او نیز دراین‌باره گفت:  «هیچ‌کدام از این اتهامات را قبول ندارم. روز حادثه به‌دلیل این‌که دندان‌درد داشتم، ساعت ٦ صبح از خانه‌ام بیرون آمدم تا به دندانپزشکی بروم. اما وقتی به آن‌جا رفتم، پزشکم نبود. برای همین طبق خواسته شوهرم به خانه مقتول رفتم. شوهرم از من خواسته بود که به خانه‌شان بروم تا شماره پلاک خودرو مقتول را بردارم. او به همسرش مشکوک شده بود و قرار بود من با برداشتن شماره پلاک او آن را در اختیار چند نفر قرار بدهم تا رفت‌وآمدهایش را بررسی کنند. من هم بعد از دندانپزشکی به آن خانه رفتم و بعد از برداشتن شماره پلاک از آن‌جا بیرون آمدم و به خانه خودم رفتم. اما یک ساعت بعد خواهرشوهرم با من تماس گرفت و گفت به این‌جا بیا که خانه آتش گرفته است. من هم سوار آژانس شدم و به آن‌جا رفتم. حتی می‌توانید از راننده آژانس هم تحقیق کنید. نانوایی محله‌مان هم مرا دید چون برای خرید نان به آن‌جا رفتم.»
در این لحظه قاضی اصغرزاده پرسید: «چطور می‌شود که یک راننده و نانوای محله‌تان پس از گذشت یک‌سال‌و‌نیم شما را به‌خاطر بیاورند. مگر این‌که خودتان با زیرکی در مقابل آنها حرف‌هایی زده باشید که در خاطر آنها بماند؟»
زن جوان گفت:  «در راه رفتن به خانه مقتول خواهرشوهرم مرتب با من تماس می‌گرفت و ما در مورد آتش‌سوزی صحبت می‌کردیم. برای همین ممکن است که مرا یادشان باشد.»
این زن ادامه داد: «ماجرای ازدواج من و سعید هم به چندین ‌سال پیش برمی‌گردد. سعید نوه دایی پدرم است و ما از‌ سال ٧٨ به‌هم علاقه‌مند شده بودیم اما چند ‌سال بعد من به اجبار خانواده‌ام ازدواج کردم و‌ سال ٩١ هم به دلیل اختلافاتی که با هم داشتیم، متارکه کردم. بعد از آن سعید با من تماس گرفت و باز هم این علاقه در میان ما به‌وجود آمد تا جایی که به‌صورت موقت با هم ازدواج کردیم. اما بعد از مدتی به دلایلی جدا شدیم. باز هم سعید با یک شاخه گل به سراغ من آمد و ما برای بار دوم به عقد موقت یکدیگر درآمدیم. در آن مدت هم من به خانه مقتول به درخواست خودش برای بازی با فرزندش و نگهداری از او می‌رفتم. از آن‌جایی‌که من مدتی در مهدکودک کار کرده و کتاب‌های روانشناسی کودک خوانده بودم، مقتول خودش از من می‌خواست به خانه‌اش بروم. در مورد اثر انگشتم در آن خانه باید بگویم که روز قبل از حادثه که عید قربان بود و دو روز قبل از آن هم به همین دلیل به خانه مقتول رفته بودم. شاید اثر انگشتم به همین خاطر در آن‌جا مانده باشد.»
او ادامه داد: «کلید خانه مقتول را هم نداشتم و روز قبل تنها برای برداشتن کارت‌های مراسم سالگرد پدربزرگ شوهرم، به خانه خواهرشوهرم رفتم و کارت‌ها را برداشتم ولی دست به هیچ کلیدی نزدم. باور کنید این جنایت اصلا کار من نبود و نمی‌دانم چه کسی دست به قتل زده است. اعترافات قبلی‌ام هم تحت فشار شکنجه بود، حتی بازسازی صحنه هم به درخواست ماموران انجام شد.» با این اظهارات، وکلای متهم که چهار نفر بودند از موکل‌شان دفاع‌کردند. در پایان نیز هیأت قضائی وارد شور شدند تا حکم نهایی درباره این پرونده را صادر کنند.

۱۷۹/

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا