پارمیدا نه، کاندیدا!

مهرشاد مرتضوی: ما ضمن نقل گفته آقای احمدی‌نژاد، ادامه مصاحبه را که باوجود فریاد زدن طرفین، در میان ازدحام جمعیت شنیده نمی‌شد هم برایتان آورده‌ایم: خبرنگار: آقای دکتر احمدی‌نژاد، نظرتون درباره نامزدها چیه؟ احمدی‌نژاد: نامزدی چیز خوبی است. نامزدها باید بعد از ازدواج هم همدیگر را دوست داشته باشند.* (۱۷ نفر برای سلفی گرفتن با …

مهرشاد مرتضوی: ما ضمن نقل گفته آقای احمدی‌نژاد، ادامه مصاحبه را که باوجود فریاد زدن طرفین، در میان ازدحام جمعیت شنیده نمی‌شد هم برایتان آورده‌ایم:
خبرنگار: آقای دکتر احمدی‌نژاد، نظرتون درباره نامزدها چیه؟
احمدی‌نژاد: نامزدی چیز خوبی است. نامزدها باید بعد از ازدواج هم همدیگر را دوست داشته باشند.* (۱۷ نفر برای سلفی گرفتن با آقای احمدی‌نژاد وارد کادر می‌شوند).
خبرنگار (داد می‌زند): اون نامزد نه، نامزد انتخابات!
احمدی‌نژاد از بین خیل هواداران: نامزد کی؟ به من و شما چه که کی با کی نامزد کرده؟ مهم علاقه و احترام و تفاهمه.
خبرنگار با صدای بلندتری داد می‌زند: منظورم اون نیست! کاندیدا!
صدای احمدی‌نژاد از جایی بین جمعیت هوادار: چی گفتی؟ پارمیدا کیه؟
خبرنگار: دکتر پارمیدا نه، کاندیدا!
احمدی‌نژاد (چشمانش را ریز می‌کند، ولی در بین خیل عظیم سلفی گیران دیده نمی‌شود): وای وای وای، من از شما می‌پرسم، پارمیدای من کوش؟
خبرنگار: چی میگی؟ دارم میگم کسی که می‌خواد وارد مجلس بشه، نظرت درباره اون چیه؟
احمدی‌نژاد: نگران مهمونایین؟ این گدا بازیا زشته! نهایتا یه موز اضافه می‌خواد بخوره دیگه! اصلا کارت بدین که هر کسی وارد مجلس نشه.
خبرنگار (با گریه): اون مجلس نه! اصلا شما خودتون بخواین برین مجلس، چه ویژگی‌هایی باید داشته باشین؟
احمدی نژاد: اتفاقا پیش پای شما داشتم فکر می‌کردم چی بپوشم. همون کاپشن کرِمه خوبه دیگه؟
صدای کشیده شدن اره برقی روی رگ‌های خبرنگار…
*عین جمله خودشان بود به جان بچه‌ام!
۱۷۹/

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا