انتقام آتشین تاوان آزار و اذیت دختر ۷ ساله

این مادر آشفته وقتی پیش روی بازپرس پرونده ایستاد، گفت: پسرم مغازه وسایل تزئینات تولد و جشن‌های عروسی دارد. روز گذشته او به خانه آمد و خودروی برادرش را امانت گرفت و با عجله بیرون رفت و دیگر برنگشت هر چه چشم به راه ماندیم به خانه نیامد. وی افزود: هر دقیقه دل نگرانی‌مان بیشتر …

این مادر آشفته وقتی پیش روی بازپرس پرونده ایستاد، گفت: پسرم مغازه وسایل تزئینات تولد و جشن‌های عروسی دارد. روز گذشته او به خانه آمد و خودروی برادرش را امانت گرفت و با عجله بیرون رفت و دیگر برنگشت هر چه چشم به راه ماندیم به خانه نیامد.

وی افزود: هر دقیقه دل نگرانی‌مان بیشتر می‌شد، چندین بار به موبایلش زنگ زدم وقتی دیدم از دسترس خارج است، دلواپس شدم تا اینکه موبایلش خاموش شد. ابتدا احتمال دادم به خانه دوستانش رفته باشد. وقتی پرس‌وجو کردم دیدم کسی از پسرم خبر ندارد. حالا چند شبانه روز است از گم شدن مهدی می‌گذرد. نگران هستم که گرفتار سرنوشت بدی شده باشد.

با ادعاهای این مادر، تیمی از کارآگاهان پلیس مأموریت یافتند تا تحقیقاتی را برای پیدا کردن مرد گمشده آغاز کنند. تیم پلیسی در جریان بررسی‌ها پی برد که مهدی در روز ناپدید شدن به مغازه تعویض روغنی دوستش رضا رفته است و همین سرنخ کافی بود تا رضا تحت بازجویی قرار گیرد. این مرد خیلی زود در بازجویی‌ها اعتراف کرد که برادرش محمد دست به قتل مهدی زده است. با اعترافات رضا، خیلی زود برادرش بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت.

محمد در بازجویی‌ها پرده از راز جنایت آتشین خود برداشت و گفت: راننده هستم و بار سبزیجات به شهرستان‌ها می‌برم. یک روز وقتی از شهرمان به خانه آمدم، نشستم تا چای بخورم، دختر ۷ ساله‌ام به من گفت بابا اگر موضوعی را برایت بگویم ناراحت نمی‌شوی؟ از آنجا که من رابطه صمیمی با بچه‌هایم دارم، گفتم نه بگو. ناگهان دخترم ماجرای تلخ باورنکردنی‌ای را برایم تعریف کرد، همان لحظه شوکه شدم به او گفتم این موضوع را به کسی نگفتی؟! که در جواب گفت فقط مامان می‌داند!

آنجا بود که همسرم را صدا زدم و گفتم که چه اتفاق ناگواری برای دختر کوچولویم رخ داده است.
خیلی عصبی بودم و نمی‌دانستم چه کار کنم. با توجه به اینکه چند روزی به تولد دخترم باقی نمانده بود، بدون اینکه موضوع را به برادرم رضا بگویم از وی خواستم که به دوستش مهدی زنگ بزند و به بهانه آوردن وسایل تزئینات جشن تولد وی را به مغازه تعویض روغنی‌اش دعوت کند.
لحظه‌شماری می‌کردم چرا که در تنگنا قرار گرفته بودم آن روز رسید و مهدی آمد.

از آنجا که باید کار بنایی انجام می‌دادیم برادرم می‌خواست به دنبال بنا برود که مهدی خودرویش را به او داد و رضا رفت. من و مهدی در مغازه تعویض روغنی تنها ماندیم او را به زیرزمین تعویض روغنی دعوت کردم. وقتی از پله‌ها در حال پایین رفتن بودیم به وی گفتم که چرا کودک آزاری کرده است.
ناگهان او برگشت و یک سیلی محکم به صورتم زد. او را از روی پله‌ها به پایین هل دادم. با هم گلاویز شدیم. وی به جای عذرخواهی به ناسزاگویی پرداخت و حرف‌های دخترم را تأیید کرد.

همان لحظه به او داروی مسموم دادم و با دستهایم گلویش را فشار دادم تا اینکه خفه شد.

از مغازه برادرم بیرون آمدم. ۴۵ دقیقه بعد رضا آمد، پرسید مهدی کجاست؟! که خودرو را به او تحویل بدهم که به او گفتم مهدی به خانه رفت. برادرم حرفم را باور کرد با هم به خانه رفتیم. نیمه‌های شب بود که به رضا گفتم مهدی را به قتل رسانده‌ام. آنجا بود که رضا خواست داد و بیداد کند که با دست جلوی دهانش را گرفتم و گفتم که چه اتفاق تلخی برای دختر کوچولویم افتاده است، اگر کسی بفهمد آبرویمان می‌رود. او نیز به ناچار سکوت کرد. با کمک برادرم جسد مهدی را داخل صندوق عقب خودرویش گذاشتم و خودم به تنهایی آن را به قلعه گبر شهرری بردم و با ریختن بنزین روی خودرو، جسد را به آتش کشیدم و تنها گوشی قربانی را برداشتم و آن را نیز در یکی از کوچه پس‌کوچه‌های تهران به زمین انداختم. باور کنید برادرم از قتل بی‌خبر بود و نمی‌دانست.

بنابر این، صبح دیروز این دو برادر در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی قربانزاده و دو قاضی مستشار تحت محاکمه قرار گرفتند. در ابتدای جلسه، مادر قربانی تقاضای قصاص کرد. محمد وقتی برای آخرین دفاع پشت تریبون رفت، گفت: روز ۲۹ شهریورماه بود که برای انتقامجویی، این مرد کودک‌آزار را کشتم و پشیمان نیستم. برادرم در جنایت هیچ نقشی نداشت. برادر قاتل نیز گفت: باور کنید من هرگز دستم به خون کسی آلوده نشده است. تنها وقتی فهمیدم که چه اتفاق ناگواری برای برادرزاده‌ام رخ داده است چیزی در مورد قتل مهدی نگفتم و سکوت کردم. بنابر این گزارش، بزودی در این زمینه حکم صادر خواهد شد.
انتقام آتشین تاوان آزار و اذیت دختر ۷ ساله
با ادعاهای مادر نگران مبنی بر اینکه پسر ۳۷ ساله‌اش به نام مهدی گم شده است، پلیس شهرری به تجسس‌های ویژه‌ای برای پرده برداشتن از سرنوشت وی دست زد.
روزنامه ایران: با ادعاهای مادر نگران مبنی بر اینکه پسر ۳۷ ساله‌اش به نام مهدی گم شده است، پلیس شهرری به تجسس‌های ویژه‌ای برای پرده برداشتن از سرنوشت وی دست زد.

این مادر آشفته وقتی پیش روی بازپرس پرونده ایستاد، گفت: پسرم مغازه وسایل تزئینات تولد و جشن‌های عروسی دارد. روز گذشته او به خانه آمد و خودروی برادرش را امانت گرفت و با عجله بیرون رفت و دیگر برنگشت هر چه چشم به راه ماندیم به خانه نیامد.

وی افزود: هر دقیقه دل نگرانی‌مان بیشتر می‌شد، چندین بار به موبایلش زنگ زدم وقتی دیدم از دسترس خارج است، دلواپس شدم تا اینکه موبایلش خاموش شد. ابتدا احتمال دادم به خانه دوستانش رفته باشد. وقتی پرس‌وجو کردم دیدم کسی از پسرم خبر ندارد. حالا چند شبانه روز است از گم شدن مهدی می‌گذرد. نگران هستم که گرفتار سرنوشت بدی شده باشد.

با ادعاهای این مادر، تیمی از کارآگاهان پلیس مأموریت یافتند تا تحقیقاتی را برای پیدا کردن مرد گمشده آغاز کنند. تیم پلیسی در جریان بررسی‌ها پی برد که مهدی در روز ناپدید شدن به مغازه تعویض روغنی دوستش رضا رفته است و همین سرنخ کافی بود تا رضا تحت بازجویی قرار گیرد. این مرد خیلی زود در بازجویی‌ها اعتراف کرد که برادرش محمد دست به قتل مهدی زده است. با اعترافات رضا، خیلی زود برادرش بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت.

محمد در بازجویی‌ها پرده از راز جنایت آتشین خود برداشت و گفت: راننده هستم و بار سبزیجات به شهرستان‌ها می‌برم. یک روز وقتی از شهرمان به خانه آمدم، نشستم تا چای بخورم، دختر ۷ ساله‌ام به من گفت بابا اگر موضوعی را برایت بگویم ناراحت نمی‌شوی؟ از آنجا که من رابطه صمیمی با بچه‌هایم دارم، گفتم نه بگو. ناگهان دخترم ماجرای تلخ باورنکردنی‌ای را برایم تعریف کرد، همان لحظه شوکه شدم به او گفتم این موضوع را به کسی نگفتی؟! که در جواب گفت فقط مامان می‌داند!

آنجا بود که همسرم را صدا زدم و گفتم که چه اتفاق ناگواری برای دختر کوچولویم رخ داده است.
خیلی عصبی بودم و نمی‌دانستم چه کار کنم. با توجه به اینکه چند روزی به تولد دخترم باقی نمانده بود، بدون اینکه موضوع را به برادرم رضا بگویم از وی خواستم که به دوستش مهدی زنگ بزند و به بهانه آوردن وسایل تزئینات جشن تولد وی را به مغازه تعویض روغنی‌اش دعوت کند.
لحظه‌شماری می‌کردم چرا که در تنگنا قرار گرفته بودم آن روز رسید و مهدی آمد.

از آنجا که باید کار بنایی انجام می‌دادیم برادرم می‌خواست به دنبال بنا برود که مهدی خودرویش را به او داد و رضا رفت. من و مهدی در مغازه تعویض روغنی تنها ماندیم او را به زیرزمین تعویض روغنی دعوت کردم. وقتی از پله‌ها در حال پایین رفتن بودیم به وی گفتم که چرا کودک آزاری کرده است.
ناگهان او برگشت و یک سیلی محکم به صورتم زد. او را از روی پله‌ها به پایین هل دادم. با هم گلاویز شدیم. وی به جای عذرخواهی به ناسزاگویی پرداخت و حرف‌های دخترم را تأیید کرد.

همان لحظه به او داروی مسموم دادم و با دستهایم گلویش را فشار دادم تا اینکه خفه شد.

از مغازه برادرم بیرون آمدم. ۴۵ دقیقه بعد رضا آمد، پرسید مهدی کجاست؟! که خودرو را به او تحویل بدهم که به او گفتم مهدی به خانه رفت. برادرم حرفم را باور کرد با هم به خانه رفتیم. نیمه‌های شب بود که به رضا گفتم مهدی را به قتل رسانده‌ام. آنجا بود که رضا خواست داد و بیداد کند که با دست جلوی دهانش را گرفتم و گفتم که چه اتفاق تلخی برای دختر کوچولویم افتاده است، اگر کسی بفهمد آبرویمان می‌رود. او نیز به ناچار سکوت کرد. با کمک برادرم جسد مهدی را داخل صندوق عقب خودرویش گذاشتم و خودم به تنهایی آن را به قلعه گبر شهرری بردم و با ریختن بنزین روی خودرو، جسد را به آتش کشیدم و تنها گوشی قربانی را برداشتم و آن را نیز در یکی از کوچه پس‌کوچه‌های تهران به زمین انداختم. باور کنید برادرم از قتل بی‌خبر بود و نمی‌دانست.

بنابر این، صبح دیروز این دو برادر در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی قربانزاده و دو قاضی مستشار تحت محاکمه قرار گرفتند. در ابتدای جلسه، مادر قربانی تقاضای قصاص کرد. محمد وقتی برای آخرین دفاع پشت تریبون رفت، گفت: روز ۲۹ شهریورماه بود که برای انتقامجویی، این مرد کودک‌آزار را کشتم و پشیمان نیستم. برادرم در جنایت هیچ نقشی نداشت. برادر قاتل نیز گفت: باور کنید من هرگز دستم به خون کسی آلوده نشده است. تنها وقتی فهمیدم که چه اتفاق ناگواری برای برادرزاده‌ام رخ داده است چیزی در مورد قتل مهدی نگفتم و سکوت کردم. بنابر این گزارش، بزودی در این زمینه حکم صادر خواهد شد.

۱۷۶/

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا