خیانت اولین عامل طلاق در ایران است؟

اگر هم از علت اعتیاد چشم‌پوشی می‌کردیم سایر عوامل عبارت بود از تاخر فرهنگی، عدم تفاهم، بیکاری و … و کمتر کسی مسائل دیگری را جزو مهمترین علل طلاق ذکر می‌کرد این در حالی است که به تازگی عده‌ای از عاملی سخن به میان می‌آورند که گویی گوی سبقت را از اعتیاد ربوده و امروز …

اگر هم از علت اعتیاد چشم‌پوشی می‌کردیم سایر عوامل عبارت بود از تاخر فرهنگی، عدم تفاهم، بیکاری و … و کمتر کسی مسائل دیگری را جزو مهمترین علل طلاق ذکر می‌کرد این در حالی است که به تازگی عده‌ای از عاملی سخن به میان می‌آورند که گویی گوی سبقت را از اعتیاد ربوده و امروز به جای سایر عوامل بر صدر مهمترین علت طلاق نشسته است؛ موضوع «خیانت». چنانچه روز گذشته رییس مجتمع قضایی خانواده شهید محلاتی خیانت را در صدر مشکلات زوجین و طلاق عنوان کرده است. موضوعی که نشان از تغییر در فرم زندگی و خانواده در جامعه ایران دارد در حالی که یک جامعه‌شناس در گفتگو با آفتاب یزد معتقد است صدور حکم در این زمینه نیازمند مطالعات میدانی گسترده است و اینکه یک قاضی دادگاه چنین مطلبی را بیان کرده تنها ناشی از یک حالت تدافعی است.
رئیس مجتمع قضایی خانواده شهید محلاتی اعلام کرده که خیانت در صدر مشکلات زوجین و طلاق است. تحلیل شما در این باره چیست؟ آیا به راستی خیانت اولین عامل طلاق در جامعه ماست؟
اولین نکته‌ای که در این بحث باید مطرح کرد این است که در ابتدا باید ببینیم در هندسه وضعیت اجتماعی امروز در ایران خانواده چه جایگاهی دارد یا خانواده چگونه تعریف شده است. وقتی ما از خانواده به عنوان یکی از ارکان مهم اجتماعی صحبت می‌کنیم که در طول تاریخ بشریت از محوری‌ترین و بزرگترین نهادهای اجتماعی و فرهنگی در همه جوامع بوده، امروز در بستر مدرنیته و جامعه جهانی شده، باید ببینیم وضعیت خانواده چگونه است؛ آیا ما امروز می‌توانیم صحبت از مفهوم خانواده جامعه ایران بکنیم بی‌آنکه آن را به تاثیر و تاثراتی ارجاع بدهیم که ممکن است مدرنیته -چه به صورت ایجابی و چه به صورت سلبی- بر وضعیت موجود نهادهای اجتماعی و از همه مهم‌تر نهاد خانواده داشته باشد؟ به عبارت دیگر آیا می‌توان درباره مفهوم خانواده ایرانی بدون ارجاع به جهانی شدن و مفاهیمی که مسئله جهانی شدن ایجاد کرده و جامعه جهانی پیش روی انسان به مثابه یک موجود خلاق ذی شعور قرار داده، صحبت کنیم؟ یکی از مسائلی که می‌تواند درباره مسئله خانواده مطرح شود، بحث امکانات فضاهای مجازی است. امروز خانواده ایرانی تنها در بسترهای سنتی خود تعریف نمی‌شود بلکه خانواده‌های امروز در معرض یکسری از رشته‌ها و ارتباطاتی هستند که فضاهای مجازی پیش‌روی آنان قرار داده است از تبلت و اینترنت تا ماهواره و … جریان خروشان اطلاعات و سبک‌های مختلف زندگی از طریق این ابزار وارد نهاد خانواده شده حال این سوال مطرح می‌شود که آیا این مسائل تاثیری روی هندسه بنیان خانواده می‌گذارد یا نه نهاد خانواده ایرانی مانند سد در برابر همه این تغییر و تحولات کمافی السابق در حالت همیشگی خود باقی می‌ماند؟ آیا ما می‌توانیم بدون در نظر گرفتن همه این مولفه‌ها در مورد خانواده صحبت کنیم یا این مولفه‌های مختلف تاثیر بسیاری روی بنیان‌های خانواده و از آن مهم‌تر روی قرائت و بازخوانی ما از مفهوم خانواده دارد؟ نکته دیگر بازمی‌گردد به این مسئله که ما در جامعه یک نگاه فقهی، حقوقی و ارزش‌گذارانه نسبت به نهاد خانواده داریم یعنی خانواده باید فلان شرایط و چارچوب‌ها و مولفه‌ها را داشته باشد و عدول از این شرایط و چارچوب‌ها هم از نظر حقوقی و فقهی و هم از لحاظ سنتی و عرفی انحراف محسوب می‌شود.در سوی دیگر ماجرا، سبک‌های مختلفی از زندگی کردن در جامعه ایران در حال شکل‌گیری است که به نظر می‌رسد با هم همخوانی نداشته و حتی در تضاد با هم هستند.
ما برای فهم این مسائل نیاز به بازاندیشی و قرائت دوباره از جایگاه خانواده در جامعه مدرن و پست مدرن و حتی پسامجازی ایران داریم. بررسی این موضوع که رئیس مجتمع قضایی خانواده خیانت را در صدر علل طلاق می‌داند نیازمند این است که مطالعات میدانی نه تنها در کلانشهرها بلکه به صورت گسترده‌تر در روستاها و شهرهای کوچک و حتی مناطقی که در آنجا هنوز طایفه و ذهنیت قبیله‌ای وجود دارد، انجام شود تا به یکسری داده برسیم و بفهمیم شرایط ازدواج امروز در ایران چگونه است. به عبارت دیگر برای فهم اینکه مهم‌ترین علل طلاق در جامعه ما چیست یا رسیدن به این موضوع که خیانت در صدر دلایل طلاق قرار دارد باید بدانیم اولا شرایط ازدواج در ایران چگونه است، مسئله اختیار و انتخاب چگونه خود را در سطح جامعه در رابطه فرهنگی و دو فرد نشان می‌دهد؟ اگر این مسائل مورد بررسی قرار گرفت و توانستیم به برداشتی از این مفاهیم برسیم آن وقت می‌توانیم درباره اینکه خیانت در صدر علل طلاق قرار دارد یا خیر اظهارنظر کنیم؛ چون هنوز مطالعاتی از این قبیل با مطالعات میدانی گسترده انجام نشده نمی‌توانیم با قطعیت بگوییم این روزها خیانت مهم‌ترین علل طلاق در میان زوجین است.اما به طور کلی باید بگویم آنچه به نظر می رسد این است که هنوز الگوهای سنتی ازدواج و شرایطی که پیش از ازدواج بین خانواده ها مطرح است رواج دارد و الگوهای مدرن و پسامدرنی که تولید و بازتولید شده در صحنه‌های مجازی هستند درحالت یک رقابت قرار گرفته اند. از یک سو والدین به دنبال الگوهای سنتی هستند که سالم و درست تلقی می‌شوند از سوی دیگر، قشر جوان در مقابل این الگوهای سنتی مقاومت نشان می‌دهد. این مقاومت نیز باعث می‌شود آنان به سوی الگوهای دیگر سوق پیدا کنند ولی چون این رقابت هنوز در صحنه اجتماعی و فرهنگی به پایان نرسیده و در یک حالت حذفی نسبت به هم قرار دارند و بعضا هم به حالت تعاملی نرسیده‌اند، به نظر می‌آید شرایط قبل از ازدواج معمولا یکسری علامت سوال‌هایی را در بین افراد ایجاد می‌کند که می‌تواند در درازمدت به خیانت (شدیدترین حالت) و طلاق عاطفی (کمترین حالت) منجر شود.
پس یعنی نمی‌توان با قطعیت گفت خیانت در صدر علل طلاق قرار دارد؟
من معتقدم اظهارات این مسئول تا حدی مبالغه است و حالت تدافعی دارد یعنی اتفاقی افتاده و قاضی از منظر حقوقی به موضوع نگاه می‌کند و به یک دستپاچگی افتاده و براساس پرونده‌هایی که زیر دستشان آمده نتیجه گرفته خیانت در صدر علل طلاق است.از سوی دیگر، مسئله خیانت تنها بعد جنسی ندارد بلکه عوامل مختلفی مثل فرهنگ، اقتصاد، شکاف طبقاتی و … در این آسیب دخیل‌اند که همه این عوامل باید در یک منظومه مدنظر قرار گیرند که این کار یک حقوقدان یا قاضی نیست که بتواند آن را بازسازی یا مفهوم سازی کند. بلکه براساس کیس‌هایی که یک قاضی با آنها مواجه می‌شود تدافعی نتیجه‌گیری کلی می‌کند.
حال اگر فرض بگیریم خیانت در صدر علل طلاق در جامعه ما مطرح است با توجه به اینکه شما معتقدید نهاد خانواده در حال تغییر و تحول است، آیا این موضوع افزایش (خیانت و تغییر نهاد خانواده) تنها مختص جامعه ماست یا یک مسئله جهانی است؟
از دیرباز مسائل مربوط به روابط خارج از چارچوب خانواده وجود داشته و حتی در کتب دینی مجازاتی هم برای آن در نظر گرفته شده است از جوامع بابل و مصر قدیم‌ تا ایران و رم و یونان و … اینکه چنین مجازات‌هایی پیش بینی شده نشان می‌دهد که این معضل فقط مختص حالا نیست بلکه یک معضل انسانی است یعنی از وقتی انسان بوده و هست این معضل هم وجود داشته است ولی اینکه شدت و حدت این معضل در جامعه امروز ایران حتی نسبت به ۵۰ سال اخیر شدت گرفته یا نه موضوعی است که باید مورد بحث‌های مفصل قرار گیرد اما اینکه خیانت در کشورهای دیگر به ویژه جوامع توسعه یافته عامل اصلی است یا خیر؛ باید بگویم در درجه اول این سوال مطرح است که آیا اصلا فرم روابط انسانی (به معنای اینکه یک زن و مرد می خواهند کنار هم زندگی کنند) در کشورهای آمریکایی و اروپایی درست همان فرمی است که در کشور ما وجود دارد و سنتی است؟ من مثالی از سوئد می زنم. در این کشور حداقل ۳ تا ۴ مدل از الگوی با هم بودن زن و مرد وجود دارد. یکی همان نوع سنتی و مذهبی است که زن و مرد در کلیسا ازدواج می‌کنند. مدل دیگر ثبت ازدواج در شهرداری است که دیگر جنبه تقدس ندارد. مدل دیگری که وجود دارد اصلا جایی ثبت نمی‌شود و دو نفر در این مدل کنار هم زندگی می‌کنند و حقوقی هم بر دو طرف مترتب است اما جایی ثبت نشده است که اخیرا هم این مدل تحت عنوان ازدواج سفید در ایران مطرح می شود. مدل دیگر هم این است که زن و مرد جدا از هم زندگی می‌کنند و تنها هم‌خوابگی دارند و مدل دیگر هم همجنس‌گرایی است و … مثلا گیدنز جامعه‌شناس انگلیسی معتقد است برای اینکه بگوییم جامعه‌ای پیشرفته است یکی از شاخصه‌های آن این است که فرم‌های خانوادگی‌اش فقط در چارچوب و قالب‌های کلاسیک و سنتی تعریف نمی‌شود. حال در چنین جامعه‌ای اصلا مسئله خیانت فرم دیگری پیدا می‌کند و از آن مهم‌تر طبق قانون اکثر کشورهای اروپایی و آمریکایی خیانت دیگر بار حقوقی ندارد و فرد نمی‌تواند در دادگاه همسرش را متهم به خیانت کند هر چند بعد روانی و احساسی افراد دچار آسیب شوند اما بعد حقوقی جایگاه تعریف شده‌ای برای مسئله خیانت وجود ندارد.
به موضوع خیانت در جامعه خودمان بازگردیم. درحالی بسیاری به تاثیر ماهواره در بحث خیانت واکنش نشان می‌دهند که این موضوع در سریال های صدا و سیما هم نشان داده می شود و به نوعی جزء لاینفک فیلم و سریال‌های ما شده است؛ حال سوال من این است که نشان دادن خیانت در صدا و سیما در ریختن قبح این معضل بیشتر تاثیر دارد یا آگاهی بخشی به مخاطب؟
از منظر آسیب شناسی بررسی تاثیر بازنمایی واقعیات اجتماعی در صحنه صدا و سیما و سینما نیازمند بحث‌های مفصلی است اما یک واقعیت را در این زمینه نمی‌توان کتمان کرد و آن این است که وضعیت موجود خانواده در ایران در حال تلاطمات شدید است زیرا نهاد خانواده، یک نهاد تنها و منفک از بقیه اجزای جامعه نیست. تمامی نهادهای موجود در جامعه در هر ساحتی در حال تغییر و تحول و در حالت بازخوانی است. به گونه‌ای که نمی‌توان ساحتی را پیدا کرد که دستخوش تحول و تغییر نشده باشد. حال این تغییر و تحولات به گونه‌ای عمیق‌تر در ساحت خانواده درحال بروز است. حال در این شرایط کوچکترین مسائل تاثیرگذار است از برنامه‌های صدا و سیما تا فضاهای مجازی و … اما اینکه کدام مسئله تاثیرگذارتر یا آگاهی‌بخش‌تر است نیازمند بررسی‌های تخصصی است و اینکه به این تغییر و تحولات تنها حالت تدافعی نداشته باشیم بلکه با نگاه نقادانه به این موضوع بپردازیم که چگونه می‌توان از این دوران تغییر و تحولات همه جانبه با کمترین آسیب و معضل گذر کنیم.
این تغییر و تحولات همه جانبه، جهانشمول است؟
بله. کافی است نهاد خانواده در اروپای قرن ۱۸ را با اکنون مقایسه کنید. اصلا خود مفهوم خانواده در کل جهان درحال تغییر و تحول است. در قرن ۱۸ خانواده در اروپا از پدر و مادر و فرزند تشکیل می‌شد اما امروز همان طور که گفتم جامعه‌شناسانی چون گیدنز تحول در شکل خانواده را عامل توسعه یافتگی می‌دانند.
عده‌ای معتقدند این روزها خیانت بیشتر نشده بلکه شکل آن تغییر کرده است یعنی اگر تا بیش از این ما بیشتر شاهد مردان خیانتکار بودیم جدیدا این زنان هستند که گوی سبقت را ربوده‌اند؛ با این موضوع چه قدر موافق هستید؟
دقیقا این موضوع درست است. زیرا اولا نقش زنان در جامعه بیشتر شده و قدرت بازتعریفی هویت و جایگاه زن در خانواده و نسبت به همسر و جامعه و … در مقایسه با ۵۰ سال پیش بسیار تغییر کرده است. هر چند ممکن است عده‌ای بگویند زنان پیش از انقلاب هم آزادی داشتند اما باید توجه کنیم که این زنان یک قشر خاص بودند درحالی که اکنون اکثریت زنان در همه حوزه‌ها حضور دارند و این حضور شرایطی را ایجاد کرده که دیگر نمی‌تواند زن را در قالب سنتی و کلاسیک زمان قاجار محدود کند.جامعه هم این آزادی را برای او قائل است هر چند عده قلیلی سعی در محدود کردن آن داشته باشند.
خب این یعنی آزادی به زنان در جامعه ما باعث شده آسیب‌هایی هم به وجود بیاید به عبارت دیگر نحوه آزادی‌ها به زنان اشتباه بوده است؟
به زنان آزادی داده نشده بلکه این آزادی‌ها ناخودآگاه پیش آمده برای مثال بعد از انقلاب، مدارس تفکیک شد، فضاهای اجتماعی تفکیک شد؛ خب حال برای اینکه مثلا ما استخر یا مدارس جداگانه داشته باشیم لزوما باید کارکنان زنی هم باشند که این مکان‌های زنانه را مدیریت کنند آرام آرام از یک سو فضاها را تفکیک کردیم و سعی در محدود کردن زنان داشتیم و از سوی دیگر ناخودآگاه آزادی بسیاری هم نصیب زنان شد. ما نخواستیم که اینگونه شود
چرا که اتفاقا اگر این موضوع در اختیار مسئولان بود اصلا نمی‌خواستند به زنان آزادی داده شود ولی فضاها به گونه‌ای ایجاد شد که به پارادوکس منتهی شد و از آن تحت عنوان پارادوکس مدرنیته یاد می‌کنند یعنی وقتی افراد بخواهند چیزی را محدود کنند به صورت‌های دیگر امکانات بسیاری را ناخواسته ایجاد می‌کنید. دقیقا مثل همین موضوع که عده‌ای قصد داشتند زنان را محدود کنند ولی این مسئله موجب شد زنان به همه عرصه‌ها ورود کنند.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا