شوهرم اجازه نمی‌دهد سر کار بروم

چندی پیش زن جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و در خصوص علت آن به قاضی گفت: آقای قاضی من كلی زحمت كشیده ام و درس خوانده ام. چندین سال اذیت شدم و با هزاران مشكل درسم را ادامه دادم و همیشه هم نمراتم عالی بود. روزی كه با شوهرم ازدواج كردم …

چندی پیش زن جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و در خصوص علت آن به قاضی گفت: آقای قاضی من كلی زحمت كشیده ام و درس خوانده ام. چندین سال اذیت شدم و با هزاران مشكل درسم را ادامه دادم و همیشه هم نمراتم عالی بود. روزی كه با شوهرم ازدواج كردم او به من گفت تنها شرطش برای ازدواج این است كه من كار نكنم. آن زمان پذیرفتم و با خودم گفتم بعد از پایان درسم به كلاس های مختلف می روم و كار نمی كنم. ولی حالا كه درسم تمام شده می بینم نمی توانم در خانه بنشینم و كاری نكنم.

زن جوان ادامه داد: این همه درس خواندن و مشكلات را تحمل كردن برای چه بود. با خودم می گویم یعنی این همه سال بی هدف درس خواندم تا در خانه بنشینم. برای همین تصمیم جدی خودم را گرفتم كه سر كار بروم. ولی شوهرم مخالفت كرد. البته حق را به او می دهم. ولی خودم هم نمی توانم به این وضعیت ادامه بدهم. برای همین تصمیم گرفتم از او برای همیشه جدا شوم.

بعد از صحبت های این زن قاضی شوهر وی را هم به دادگاه احضار كرد تا صحبت های او را هم بشنود.‎

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا